سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محبوب ترینِ شما نزد خداوند، نیکْ کردارترینِ شماست . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
سه شنبه 90 فروردین 9 , ساعت 8:42 عصر

اضطراب چیست
همة انسانها اضطراب را در زندگی خود تجربه می‌کنند و طبیعی است که مردم هنگام مواجهه با موقعیتهای تهدیدکننده و تنش‌زا مضطرب می‌شوند، اما احساس اضطراب شدید و مزمن در غیاب علت واضح، امری غیرعادی است.
اضطراب شامل احساس عدم اطمینان، درماندگی و برانگیختگی فیزیولوژیکی است. به‌طور کلی اضطراب یک احساس منتشر، بسیار ناخوشایند و اغلب مبهم دلواپسی است که با یک یا چند حس جسمی مانند احساس خالی شدن سر دل، تنگی قفسه سینه، طپش قلب، تعریق، سردرد و غیره همراه است.
بررسیها نشان می‌دهد که اضطراب در مردها، طبقات اقتصادی مرفه و جوانان کمتر است و در زنان، افراد کم‌درآمد و سالمندان بیشتر شایع می‌باشد.
علائم و نشانه های اضطراب
ـ تکرر ادرار
ـ طپش قلب
ـ بی‌حالی
ـ تنگی نفس
ـ تعریق
ـ لرزش
ـ عصبی بودن، آرام و قرار نداشتن
ـ تنش
ـ احساس خستگی
ـ سرگیجه
 ـ نگرانی و دلهره
ـ بی‌خوابی
ـ اشکال در تمرکز حواس
ـ گوش به زنگ بودن
اضطراب در کودکان و نوجوانان
در برابر پرخاشگری نوجوان نباید از تنبیه یا تحقیر استفاده کرد، زیرا این رفتارها خود باعث تشدید پرخاشگری می شوند بهتر است به عمل پرخاشگرانه او، پاسخ نداد، منتها باید به نوجوان فهماند که بی اعتنایی ظاهری به پرخاشگری او حمل بر تائید یا قبول آن نیست.
انواع اضطراب
اضطراب انواع مختلف و متنوعی دارد که هر فردی ممکن است به یک یا چند نوع از این اختلالات مبتلا باشد:
?ـ اختلال اضطراب فراگیر یا منتشر (Generalized Anxiety Disorder)
ترکیبی از علائم زیر در این اختلال وجود دارد:
طپش قلب، تنگی نفس، اسهال، بی‌اشتهایی، سستی، سرگیجه، تعریق، بی‌خوابی، تکرر ادرار، لرزش، فقدان آرامش، مرطوب بودن کف دست، احساس گرفتگی گلو، نگرانی نسبت به آینده، گوش به زنگ بودن نسبت به محیط. در اضطراب فراگیر خطر واقعی وجود ندارد
?ـ اختلال هراس (Panic Disorder)
این افراد دچار حملات اضطرابی پیش‌بینی نشده‌ای می‌شوند که ممکن است ظرف چند ثانیه تا چند ساعت و حتی چند روز نوسان کند. مبتلایان به این اختلال می‌ترسند مبادا بمیرند، دیوانه شوند یا بی‌اختیار دست به کارهایی بزنند و یا علائم روانی ـ حسی غیرمعمول نشان دهند. سایر علائم اختلال اضطراب فراگیر نیز در این اختلال مشاهده می‌گردد.
?ـ ترسهای اختصاصی یا ساده (Simple Phobia)
شایعترین نوع ترس است. در خانمها بیشتر وجود دارد. یک نوع ترس غیرمنطقی است که طی آن فرد از مواجهه با اشیاء، فعالیتها و موقعیتهای خاص همچون ترس از حیوانات، طوفان، بلندی، جراحت، خون و مرگ اجتناب می‌کند. در این موارد خود فرد متوجه افراطی و غیرمنطقی بودن ترس خویش است.
?ـ ترس از مکانهای باز (Agorophobia)
افراد مبتلا به این اختلال از وارد شدن به موقعیتهای ناآشنا هراس دارند. مثلاً از رفتن به فضای باز، مسافرت و حضور در ازدحام امتناع می‌کنند. این افراد از ترک کردن محیط منزل دچار ترس شدید هستند. این اختلال در نوجوانی شروع می‌شود و معمولاً این افراد تجربة اضطراب جدایی را در دوران کودکی داشته‌اند.
?ـ ترسهای اجتماعی (Social Phobia)
این نوع ترس از اواخر دوران کودکی یا اوائل نوجوانی شروع می‌شود. این افراد در مواجهه با دیگران احساس شرمساری می‌کنند، نگران هستند که دستها و صدایشان نلرزد و سرخ نشود. معمولاً از صحبت کردن و غذا خوردن در حضور جمع، ابراز وجود کردن، انتقاد کردن، اظهارنظر کردن و اشتباه کردن می‌ترسند.
?ـ اختلال وسواس (Obsessive-compulsive Disorder)
عبارت است از وسواس شدن افکار یا اعمال غیر ارادی، تکراری و غیرمنطقی که فرد برخلاف میل خود آن را تکرار می‌کند. این بیماری می‌تواند به‌صورت وسواس فکری، وسواس عملی و یا وسواس فکری و عملی توا?م با هم باشد.
در وسواس فکری، فرد نمی‌تواند فکری را از ذهنش خارج کند (مثل افکار پرخاشگری یا جنسی)، یعنی یک فکر، عقیده، احساس مزاحم و تکرار شونده وجود دارد.
در وسواس عملی فرد برای اجرای تکراری عملی خاص یا سلسله اعمالی خاص احساس اجبار می‌کند مثل شستن مکرر دستها. فکر وسواسی موجب افزایش اضطراب شخص می‌گردد درحالی‌که عمل وسواسی اضطراب شخص را کاهش می‌دهد.
?ـ اختلال استرس پس از سانحه (PTSD: Post Troumatic Stress Disorder)
این اختلال قبلاً «سندرم موج انفجار» نامیده می‌شد. معمولاً با یک استرس شدید هیجانی که شدت آن می‌تواند برای هرکس آسیب‌رسان باشد همراه است از قبیل جنگ، بلا یا سوانح طبیعی مثل زلزله، مورد حمله یا تجاوز به عنف واقع شدن و تصادفات شدید.
علل اضطراب
اضطراب می‌تواند ناشی از یک وضعیت روحیـاجتماعی، فیزیکی، زیست‌شناختی، اختلالات طبی، اثرات جانبی داروها و یا ترکیبی از این موارد باشد. هنر یک پزشک در این است که اضطراب شما را در مجموعه‌ای از این عوامل تشخیص و راهنمایی کند
فاکتورهای روانی ـ اجتماعی
ـ حالات درونی فرد و انگیزه‌های ناخودآگاه
ـ ناتوانی فرد در مقابله با فشارهای محیطی مانند کار، ازدواج و مبادلات بازرگانی
ـ احساس جدایی یا طرد شدن
احساس فقدان یا از دست دادن حمایتهای عاطفی مثل مرگ همسر
ـ تغییرات ناگهانی محیطی یا حوادث غیرمنتظره و خطرناک از قبیل
حوادث طبیعی مثل زلزله
استرس ناشی از یک بیماری طبی
? استرس ناشی از داروها
? استرس ناشی از مصرف مواد مخدر مثل کوکایین
ـ یادگیری در منزل و محیط مثل یادگیری اضطرابها و ترسهای والدین
ـ افکار و عقاید غیرمنطقی، غلط و اغراق‌آمیز در مورد خطرات موجود در موقعیتها مثل
اضطراب امتحان که همراه با افکار و عقاید غلوآمیز می‌باشد.
ـ ژنتیک
اضطراب اغلب از زمان کودکی و طفولیت شروع می‌شود. بنابراین تشخیص علائم زود هنگام این اختلالات از اهمیت خاص کلینیکی برخوردار است. مطالعات در این زمینه روی دو قلوهایی که پدر و مادر مضطرب داشتند شروع شده و ثابت شده است که اختلالات اضطرابی به شدت در فرزندان دوقلوی والدین مصطرب، حتی آنانکه در محیطهای مختلف بزرگ شده‌اند، بیشتر است. در این زمینه ژنهای مخصوصی که واسطه‌های شیمیایی مجزایی را تولید می‌کنند شناخته شده است
.ـ فعل و انفعالات شیمیای مغز
عوامل جسمانی و زیست‌شناختی
علل طبی و اثرات داروها
نواع و اقسام بیماریهای طبی می‌توانند علائمی شبیه علائم اختلالات اضطرابی ایجاد کنند.
ـ اثرات مصرف داروهای روانگردان و مواد مخدر
ـ پرکاری تیروئید، کم‌کاری تیروئید و کمبود ویتامین ب12
ـ وجود غده‌ای در غدة فوق کلیوی به‌نام فئوکروموستیوم، هورمون اپینفرین (Epinephrin) تولید می‌کنند که می‌تواند موجب علائم اضطرابی به‌صورت حمله‌ای شود.
ـ برخی ضایعه‌های مغزی علائمی ایجاد می‌کنند که شبیه علائم اختلال وسواس عملی است.
ـ بی‌نظیمهای قلبی علائم جسمی اختلال هراس (پانیک) را ایجاد می‌کند.

ـ کمبود قند خون (هیپوگلسیمی) می‌تواند علائمی شبیه علائم اختلال اضطرابی تولید کند.
ـ و بسیاری موارد دیگر.
ارتباط اضطراب با بیماریهای دیگر
اضطراب و کاهش قند خون
کاهش قند خون در هر شرایطی با علائم اضطراب هماهنگی کامل دارد. یعنی در هر اضطراب قند خون کاهش پیدا می‌کند و این مطلبی است که تحقیقات جدید را به‌سوی خود منعطف کرده است.
این واقعیت ما را به این مهم راهنمایی می کند که شاید با کنترل قند خون بتوان علائم اضطراب را در افراد کاهش داد
درمان اضطراب
در بعضی از موارد اضطراب بدون نیاز به درگیری پزشک در این ماجرا می‌تواند درمان گردد. این موارد اضطراب طبیعی نام دارند که طی آن اضطراب به خوبی توسط بیمار کنترل شده و برطرف می‌شود مثل ترس ناشی از امتحان نهایی و یا ترس ناشی از مصاحبه. در چنین شرایطی استرس می‌تواند توسط اعمال و روشهای زیر تحت کنترل درآید:
ـ صحبت با شخص مورد اعتماد
ـ روشهای ایجاد تمرکز
ـ حمام گرفتن طولانی
- استراحت در یک اتاق تاریک
ـ ورزشهای تنفس عمیق
- درمان دارویی
در گذشته داروهایی از خانوادة بنزودیازپانها مانند دیازپام (والیوم)، آلپرازولام (زانکس)، لورازپام (آتیوان) و باسپیرون در درمان اختلالات اضطرابی مورد استفاده قرار می‌گرفت.
در حال حاضر استفاده از داروهای ضدافسردگی مانندSertaline (Zoloft)، Paroxctine (Paxil)، Fluxetin (Prozac) و Venlafaxineکاربرد بیشتری دارد.
تجویز داروهای ضد اضطراب یک پدیده مشخص در تمام دنیا است. تخمین زده می‌شود که بین 10 تا 20% از مردم در نیمکره غربی تقریباً به‌طور مرتب از این داروها استفاده می کنند.
یادگیری :
تعریف یادگیری:
یادگیری عبارتست از تغییر نسبتا پایداری که بر اثر تجربه در توانائیهای بالقوه فرد به وجود می آید. برای درک کامل این تعریف لازم است اصطلاحات تغییرنسبتا پایدار ، توانایی بالقوه و تجربه شرح داده شود .
تغییر نسبتا پایدار تغییر است که کم وبیش دوام دارد نه تغییر موقتی وناپایدار که در اثر عوامل مثل خستگی ، مصرف دارو ، عادت به تاریکی و000 به وجود می آید. هدف از ((توانایی بالقوه )) عبارت است از توانایهای که در فرد وجود دارد اما هنوز ظاهر نشده است مثلا عدهای ازما این توانای راداریم که خلبان ماهری شویم اما در حال حاضر نمیتوانیم خلبانی کنیم دراین مورد گفته می شود که توانایی ما برای هدایت یک هواپیما به صورت بالقوه است وهنوز به فعل نیامده است .
هدف از کاربرد کلمه (( تجربه )) این استکه تنها تغییراتی را می توان به عنوان یادگیری یبه حساب آورد که محصول تمرین باشند نه تغییراتی که بر اثر رشد و بلوغ مثل رشد قد و وزن به وجود می آیند . ( روانشناسی ـ دکتر همزه گنجی ـ 1373 ـ صفحه 63و64 )
نظریه های مربوط به یادگیری :
1ـ یادگیری از راه شرطی شدن کلاسیک :
اساس یادگیری از راه شرطی شدن کلاسیک این است که بین برخی محرکها و برخی پاسخها به طور طبیعی ارتباط وجود دارد و یادگیری در آن هیچ نقشی ندارد ،مثلا بین نور و انقباض وانبساط مردمک چشم ، بین غذا وترشح بزاق و بین ضربه وارده بر بدن ودرد بطور طبیعی ارتباط وجود دارد که پاولف اولین کسی بود که این نظریه را بیان  نمود ( روانشناسی ـ دکتر همزه گنجی ـ صفحه 64 )
2ـ یادگیری از راه شرطی شدن فعال :
 اسکینر یادگیری از راه شرطی شدن فعال ( شرطی شدن ابزاری ) را ابداع نمود . علت نامگذاری آن نیز این است که حیوان هم فعال است و هم برای رسیدن به غذا از ابزار کمک میگیرد .
مفاهیم مربوط به یادگیری فعال :
تقویت : تقویت عبارتست از رویدادی کهبلافاصله بعد از پاسخ می آید و احتمال تکرار آن را افزایش می دهد .
تقویت کننده: عبارتست از عمل خاصی که احتمال پاسخ را افزایش میدهد .
تقویت کننده های اولیه : تقویت کنندههای اولیه آنهایی هستند که بطور طبیعی خاصیت تقویت کنندگی دارند .
تقویت کنندههای ثانویه : آنهایی هستند که در اثر شرطی شدن ، یعنی همراه شدن با تقویت کنندهایی اولیه خاصیت تقویت کنندگی پیدا می کنند .
تنبیه : یعنی ارائه یک محرک آزار دهنده که پس از یک رفتار نا مطلوب به عمل میاید تا احتمال تکرار آن را کاهش دهد .
حذف  خطاها : یعنی خاموش کردن پاسخهای غلط در طول دوره یادگیری ، برای حذف پاسخهای غلط نباید آن را تقویت کرد بلکه باید با پاسخهای دیگری که هم صحیح هستند وهم تقویت می شود جایگزین کرد .
3ـ نظریه گشتالت :
به عقیده روانشناسی گشتالتی  ، نمیتوان اشیاء رویدادها را جدا در نظر گرفت ، بلکه باید آنها را سازمان داد آنچه در ذهن ما جای میگیرد ویادگیری را به وجود می آورد کل یک شیء یا یک رویداد است نه اجزاء تشکیل دهنده آن ، تفاوت بین دایره وبیضی در این است که ساختمانهای متفاوت دارند و در صورتیکه هر دو از یک خط منحنی بسته به وجود می آیند .
مفهوم یادگیری  
یادگیری با اخذ دانش ، مهارتها و نگرشها و روشی که باعث تغییر این عوامل در انسان شده و تحولی را در او بوجود می آورد سروکار بنابرین یادگیری پدیدهای است که تغییر در رفتار را سبب میشود اما باید توجه داشت که یادگیری بطور مستقیم قابل مشاهده نبود بلکه از تغییر رفتار استنباط میشود واین تغییرات علائم ونشانه های هستند که از تغییر یادگیری حکایت دارند .
 پس درتعریف یادگیری سه معیار چون :
1ـ تغییر در رفتار وتوانایی فرد در انجام یک کار خاص
2ـ اکتسابی وتجربی بودن آن
3ـ استنباط از تغییر رفتار نسبتا دائمی مد نظر قرار میگیرد
دیدگاه رفتارگرایی ، حداقل درسطح یادگیری هایی شرطی ، بر طبیعت خود کار یادگیری استناد میورزد و مجاورت زمانی و
همراهی مکرر و مستمر بین محرک شرطی ومحرک غیر شرطی را در این امر دخیل میداند در تعلیم نقش این فرایند در سطح بالای یادگیری تاکید میکند وحرکات محیطی را عامل اصلی در ظهور وبروز رفتار و یادگیری قلمداد مینماید وبه نقش فعال انسان بها و ارزش قائل نمیشود .
اگر چه دیدگاه شناختی ، نقش عامل محیطی را مد نظر قرار میدهد وآن را شرط لازم برای ظهور و بروز رفتار در نظر میگیرد اما توجه خود رابیشتر به نقش شناختهای انسان معطوف میدارد بر این اساس اظهار میداردکه محرکها به تنهایی برای ظهور و بروز کافی نیستند به همین خاطر عنوان میکند که محرکهای مشابه ویکسان ، رفتارهای متفاوتی را به پیروی از نقش فعال انسان مبتنی بر شناخت وانباشته های ذهنی اش سازد.به عبارت دیگر به جای اینکه رفتارها را تنها محصول محرکها بداند آن محصول ترکیب و تلفیق محرکها با شناختها میداند دیدگاه شناخت گرای اخذ دانش و ساختار آن توجه نمود و اعلام میدارد که وقتی چنین دانشی در فرد شکل یافت از همان دانش رفتار بروز میکند بنابراین رفتار نتیجه یادگیری است ، یادگیری فرایندی جهت دار فعال و وابسته به فعالیت های ذهنی و فکری فراگیر است .
در این دیدگاه یادگیری شامل واکنش غیر فعال فراگیر به فاکتورهای محیطی نبود بلکه با ترغیب وتشویق فراگیر در استفاده از استراتژیهای مناسب ، بر تغییر یادگیرنده ، تاکید میشود .
شناخت گرایان مدلهای مختلفی را در چگونگی اخذ اطلاعات از محیط وعملکرد درونی ذهن ومغز بر آن ، ارائه داده و اصول را نیز مشخص نموده اند .(بررسی میزان شیوع اختلالات بادگیری در بین دانش آموزان دختر پایه های سوم وچهارم ابتدایی ناحیه 5 مشهد و رابطه آن با ساخت خانواده ـ صغری یکینهی ـ1379 ـصفحه 5 )
(( اهمیت و فایده یادگیری ))
بدون شک پدیده یادگیری مهم ترین پدیده روانی در انسان و موجودات تکامل یافته میباشد به این دلیل که پایه واساس بسیاری از مسائل است که موجب میشود انسان از نظر روانی از سایر موجودات و دیگر همنوعان خود متمایز گردد انسان در هر لحظه از زندگی نیاز به رفتار تازه دارد که از طریق یادگیری میسر میگردد .روانشناسی یادگیری یکی از مباحث بنیادی در علم روانشناسی می باشد که به تحقیقات و بررسی های فراوانی را از سوی دانشمندان این علم به خود اختصاص داده و نظریات گوناگونی در خصوص آن عنوان شده است . اهمیت وارزش یادگیری در نزد آدمی هنگامی نمایان میشود که ما را از تمام آنچه آموخته ایم محروم سازد در این صورت با آنکه از نظر فیزیولوژیکی فردی بالغ طبیعی خواهیم بود اما از نظر مسائل روانی به دورههای کودکی برگشت خواهیم کرد در این حالت تمامی احتیاجات فیزیولوژیک مثل گرسنگی و تشنگی باقی خواهند ماند ولی طرق اوضاع این نیازرا نخواهیم داشت و در واقع در زندگی عاجز خواهیم بود علاوه بر این بیشتر انگیزهها ، امیال ، ادراکات و احساسات وشخصیت آدمی دراثر یادگیری شکل میگیرند یادگیری ارتباط بسیار نزدیکی با رفتار و اعمال موجود زنده دارد ، اغلب انگیزههای اکتسابی بوده واحساسات و شخصیت آدمی در اثر یادگیری شکل می گیرد . یادگیری ارتباط بسیار نزدیکی با رفتار و اعمال موجود زنده دارد اغلب انگیزه ها اکتسابی بوده وتابع قوانین یادگیری میباشند بهر حال باید گفت : که یادگیری گستره ای وسیع دارد و قلمرو آن از ابتدایی ترین موجود زنده تا انسان را در برمی گیرد .( روانشناسی یادگیری ـ دکتر محمد قشلاقی ـ1378 صفحه 1 )
1- حسین احدی    بررسی و مقایسه میزان افسردگی و اضطراب و عوامل آن   سال 1376
2- صغرا تکلیفی    بررسی میزان شیوع اختلالات یادگیری در بین دانش آموزان دختر و رابطه آن با ساخت خانواده ها    سال 1379
3- مهرداد پژمان      کنترل اضطراب و فشار روانی   مؤلف : بروج – پاول و سایمون نشر غزل   سال 1378
4- علی روحانی        تأثیر اضطراب در یادگیری نشریه اطلاعات علمی 277
5- خسرو رمضانی     روش تحقیق با تأکید بر علوم رفتاری و اجتماعی
6- سید خلیل شاه عالمی   تأثیر میزان اضطراب در میزان فراگیری دانش آموزان ابتدایی در شهر مشهد   سال 1376

7- شعائری نژاد         روانشناسی    انتشارات طوس    سال 1370
8- دکتر حمزه گنجی    مبانی روانشناسی عمومی    نشر روان    سال 1380
9- دکتر محمد قشلاقی    روانشناسی یادگیری      سال 1378
10 – جمعی از مؤلفان      روانشناسی    وزارت آموزش و پرورش   سال 1373


سه شنبه 90 فروردین 9 , ساعت 8:42 عصر

اتیسم چیست ؟
اتیسم نوعی اختلال رشدی است که با رفتارهای ارتباطی و کلامی غیرطبیعی مشخص می شود . علائم این اختلال در سه سال اول زندگی بروز می کند . علت اصلی اختلال ناشناخته است و در پسران شایعتر از دختران است .وضعیت اقتصادی ، اجتماعی ، سبک زندگی و تحصیلات والدین نقشی در بروز اتیسم ندارد . این اختلال بر رشد طبیعی مغز در حیطه تعاملات اجتماعی و مهارتهای ارتباطی تأثیر می گذارد . کودکان و بزرگسالان مبتلا به اتیسم در ارتباط کلامی و غیرکلامی ، تعاملات اجتماعی و فعالیتهای مربوط به بازی مشکل دارند . این اختلال ارتباط با دیگران و دنیای خارج را برای آنان دشوار می سازد . در بعضی موارد رفتارهای خودآزارانه و پرخاشگری وجود دارد . در این افراد حرکات تکراری ( دست زدن ، پریدن ) و یا مقاومت در مقابل تغییر دیده می شود و ممکن است در حواس بینائی ، شنوائی ، لامسه ، بویایی و چشایی نیز حساسیتهای غیرمعمول نشان دهند . هسته مرکزی مشکل در اتیسم ، اختلال در ارتباط است .
پنجاه درصد کودکان اتیستیک قادر نیستند از زبان خود به عنوان وسیله اصلی برقراری ارتباط با سایرین استفاده نمایند . عدم بکاربردن ضمیر « من » از ویژگیهای کلامی این کودکان است . از مسایل دیگر تکلمی تکرار کلمات و جملات اطرافیان است
* علت اتیسم چیست ؟
گرچه اتیسم عارضه نادری است اما بر اساس آخرین تحقیقات مشخص شده است که در دهه 1990 در بریتانیا از هر ده هزار نفر 4 تا 5 نفر از آنها مبتلا به اوتیسم بوده‌اند. به گفته کارشناسان مشخص نیست که آیا این یافته‌های جدید و تخمین زده شده براساس دقت بالای آنها است یا این آمار نشانگر افزایش شیوع بیماری اوتیسم است اما به هر حال درک این مساله موجب شده تا کارشناسان خدمات ویژه‌ای را برای بهبود این بیماران در نظر بگیرند.
اگر چه علت اصلی کاملاً شناخته شده نمی باشد اما در سالهای اخیر تحقیقات و مطالعات زیادی در این زمینه صورت گرفته است . تحقیقات تأکید زیادی بر منشاء زیست شناختی و عصب شناختی در مغز دارد . در بسیاری از خانواده ها سابقه اتیسم و یا اختلالات مربوط به آن وجود داشته است که مسائل مربوط به ژنتیک و ایمن شناسی در بحث سبب شناسی مطرح می گردد .با این حال دانشمندان امریکایی یک جهش ژنتیکی را معرفی کرده اند که خطر ابتلا به اوتیسم را افزایش و می تواند برخی از دیگر علائم مشاهده شده در کودکان مبتلا به این بیماری را توضیح دهد( ایرنا 27/ 07/85).
نشانه های عمومی بیماری اُتیسم :
از زمانی که آگاهی عمومی در باره این اختلال شروع به افزایش کرد ( برای اولین بار دکتر لئو کانر در سال 1943 این بیماری را به صورت علمی توضیح داد ) ، بیشتر افراد حتی بعضی ازمتخصصین پزشکی و آموزشی هنوز درک درستی از نحوه تأ ثیر گذاری این اختلال بر افراد ندارند و از چگونگی برخورد و درمان این افراد دانش کافی ندارند . به عبارت ساده تری میتوان گفت در میان این بیماران می توان افرادی را مشاهده کرد که تماس چشمی ، رفتار خوب اجتماعی و بعضی از فاکتورهائی را که در کودکان اُتیستیک مشاهده نمی شود ، داشته باشند ولی در عین حال در سایر فاکتورها با کودکان سالم فرق داشته باشند . به همین دلیل تشخیص و تعیین روش درمان و نیز بررسی پیشرفت و مشخص کردن مراحل درمان نیازمند افراد متخصص با دانش کافی می باشد . اُتیسم را می توان یک بیماری با طیف گسترده معرفی کرد . این بیماری میتواند نشانه های فراوانی داشته باشد که توسط این نشانه ها اُتیسم را می توان از درجات خفیف تا شدید درجه بندی کرد . اگرچه اُتیسم رامی توان توسط یک سری از رفتارها تشخیص داد ولی افراد اُتیستیک می توانند ترکیبی از این رفتارها را داشته باشند و الزاماً نباید رفتارهای اختلالی تعیین شده را به صورت یکجا از خود نشان بدهند . ممکن است دو کودک که یک تشخیص برای آنها داده شده است ، از نظر رفتاری با هم تفاوت نشان بدهند واز نظر مهارت ها نیز با هم تفاوت داشته باشند .ممکن است والدین کلمات متفاوتی را در رابطه با بیماری این کودکان بشنوند مانند شبه اُتیسم ، متمایل به اُتیسم ، طیف اُتیسم ،اُتیسم با عملکرد بالا و پائین ، با توانائی بالا و پائین . باید در نظر داشت که این کودکان با درمان مناسب و به موقع می توانند مطالب را بیاموزند ، رفتارهای درست را از خود نشان داده و در آینده مانند افراد عادی زندگی کنند . اما بدست آوردن این اهداف مستلزم درمان به موقع و درست ، تحمل مشکلات و سختی های مربوط به این درمان است .هر شخص اُتیستیک مانند بقیه افراد جامعه دارای شخصیت مختص به خود است و مانند تمامی افراد خصوصیات خاصی را دارا می باشد .بعضی از این کودکان ممکن است که از نظر گفتاری تأخیر کمی داشته و بتوانند با کمی کمک، ارتباط کلامی مناسبی را با دیگران بر قرار کنند ولی همین کودکان ممکن است از نظر ارتباطات اجتماعی رفتار مناسبی را از خود نشان ندهند . گاهی این کودکان برای شروع صحبت و تبادل کلامی ممکن است مشکل داشته باشند . افراد اوتیستیک معمولا در مکالمات ، یکطرفه رفتار می کنند یعنی فقط در رابطه با چیزی که خود علاقه دارند صحبت می کنند و از صحبتهای طرف دوم چیزی نمی فهمند . در بعضی از این کودکان خشونت و خود آزاری نیز مشاهده می شود . در افراد اُتیستیک ممکن است رفتارهای زیر نیز بروز کند :
1 - اصرار بر یکنواختی و مقاومت در برابر تغییرات
2- در بیان نیاز های خود دچار مشکل هستندو به جای استفاده از کلمات از اَداها و اشاره استفاده می کنند. .
3-تکرار کلمات ،خنده نابجا ، گریه بی مورد ، نشان دادن استرس و نگرانی بی علت
4-ترجیح می دهند که تنها باشند.
5-پرخاشگری
6-به سختی با دیگران رابطه برقرار می کنند
7-دوست ندارند که کسی را بغل کنند و یا اینکه کسی آنها را بغل کند .
8- تماس چشمی ندارند و یا اینکه بسیار کم است
9- با روشهای معمول آموزشی نمی توانند چیزی بیاموزند
10- بازی های غیر عادی انجام می دهند.
11- اشیاء در حال چرخش را دوست دارند و خود نیز سعی می کنند اشیاء را به حالت چرخش در بیاورند
12-دلبستگی غیر عادی به بعضی از اشیاء پیدا می کنند
13-از نظر احساس درد حساسیت بالاتر و یا پائین تری نسبت به افراد عادی دارند
14- ظاهراً از چیزی نمی ترسند .
15-از نظر فعالیت های فیزیکی ، فعالیت زیادتر و یا کمتری نسبت به کودکان سالم دارند .
16-حرکات بدنی آنها به صورت نرم و عادی نیست
17- اگرچه آزمایشات شنوائی بر روی آنها سالم بودن شنوائی آنها را ثابت می کند اما در برابر نام خود و دستورات کلامی خود را بی تفاوت نشان می دهند .
تشخیص اُتیسم :
برای تشخیص این بیماری هیچ تست پزشکی وجود ندارد. برای تشخیص اُتیسم در یک کودک باید رفتار ، ارتباط و سطح رشد ذهنی کودک به دقت بررسی شود. علائم و نشانه های اُتیسم ممکن است در زمان نوزادی بروز کنند و شاید هم این اتفاق نیافتد ولی نشانه های این بیماری حتماً بین 24 ماهگی الی 6 سالگی خود را نشان خواهند داد . یک دکتر متخصص بایستی یک سری سئوالات مشخص و دقیقی در رابطه با چگونگی رشد جسمی و ذهنی کودک تهیه کرده و جواب آنها را از طریق والدین و مشاهدات دقیق بدست آورد .
انجمن ملی پرورش و سلامت کودکان در آمریکا این پنج سئوال اولیه را برای یک معاینه از کودک اُتیستیک تهیه کرده است :
1-آیا کودک شما تا قبل از 12 ماهگی صدا سازی و نجوا داشته است ؟
2-تا قبل از 12 ماهگی آیا کودک شما از اشاره ، اَداها و یا گرفتن دست دیگران و همینطور بای بای کردن استفاده کرده است ؟
3-آیا کودک شما تا قبل از 16 ماهگی از کلمات تنها استفاده کرده است ؟
4-آیا کودک تا قبل از 24 ماهگی از ترکیب دو کلمه استفاده کرده است ؟
5-آیا کودک هیچ کدام از مهارتهای کلامی و اجتماعی خود را از دست داده است ؟
در صورت جواب منفی به چهار سئوال اول و جواب مثبت به سئوال آخر احتمال وجود اُتیسم در کودک داده می شود . البته یادآور می شویم که برای تشخیص قطعی نیاز به بررسی های بسیار دقیق و جامعی می باشد که باید توسط افراد متخصص و آگاه صورت بگیرد .برای یک بررسی دقیق و کامل یک کودک مظنون به اُتیسم بایستی توسط متخصص اطفال ، روانشناس ، مشاور آموزش و یاد گیری کودکان ، متخصص اعصاب ، متخصص گفتار درمانی و سایر متخصصین در زمینه اُتیسم معاینه شود .


سه شنبه 90 فروردین 9 , ساعت 8:42 عصر

تربیت بدنی دانش آموزان کم توان حرکتی
اصطلاح کم توانی پیامد تعدادی از اختلالات ، ناهنجاریها ، نقص عضو و... مشکلات شناختی و عاطفی است. ما در این مبحث پیرامون دانش آموزانی بحث می کنیم که از نظرمعلم تربیت بدنی کودک کم توان محسوب می شود.
کودک کم توان و ویژه:
کودک کم توان الزاما یک کودک دارای نقص عضو نیست چون بسیاری از کودکان ناتوان نقص عضو یا معلولیت آشکارندارند. در این مورد ما به چهارنوع ناتوانی که درهنگام مشاهده ی بازی و ورزش قابل تشخیص است اشاره می کنیم :
1) دانش آموز کم توان ذهنی: دانش آموزانی که به علت آسیب دستگاه عصبی مرکزی و ... دارای عملکرد پایین می باشند که درجه کم توانی از خفیف تا بسیار شدید متغییراست به طور کلی به سه دسته ی الف) افراد کاملا وابسته ب) افراد تربیت پذیر ج) افراد آموزش پذیر تقسیم می شوند. این سه گروه از نظر رشد حرکتی و ادراکی بسیار ضعیف هستند .این کودکان از نظر عاطفی واجتماعی وابستگی زیادی نسبت به دیگران دارند و ناامنی و اضطراب در رفتار آنها مشاهده می شود .
2) دانش آموزان کم توان حرکتی(خام حرکت): این واژه ویژه ی دانش آموزانی است که از نظر اجرای حرکتی مشکل دارند و این مشکل صرفا منشاء جسمانی ندارد . این کودکان در اجرای حرکات تعادلی، هماهنگی جهت یابی و درک حسی حرکتی مشکل دارند . کودکان خام حرکت از نظر عصب شناختی ، ناهنجار تلقی نمی شوند و خام حرکتی نیز ممکن است یک مشکل جدی در زندگی آنها نباشد. محیط آموزشی باید طوری تنظیم شود که کودکان به صورت گروه های کوچک یا انفرادی از تجارب حرکتی و بازی سود ببرند.
3) دانش آموزان کم توان جسمانی یا فیزیولوژیک: برخی از کم توانی ها بدنی وفیزیولوژیک موجب می شود که این دانش آموزان نتوانند به آسانی در فعالیت های حرکتی شرکت کنند. توصیه های مداوم والدین و دیگران نیز اضطراب بیشتری به هنگام شرکت در بازی در آنها ایجاد می کند. در اینجا به برخی از کم توانی های بدنی و فیزیولوژیک به طور خلاصه اشاره میکنیم الف) ناهنجاریهای اسکلتی: برخی از این ناهنجاری ها در ناحیه ی گردن،کمر،شانه پشت و ... در اعمال طبیعی حرکت تاثیر منفی می گذارند که در مدارس در این زمینه تمریناتی برای تدریس و آموزش و وضعیت بدنی مناسب در نظر گرفته میشود . این دانش آموزان می توانند در تمرینات اصلاحی و برنامه های عادی شرکت کنند . ب)نارسایی قلبی: این دسته از دانش آموزان باید در ابتدای سال تحصیلی شناسایی شوند و توصیه ها و تمرینات مخصوص به آنها برایشان در نظر بگیرند . برای تضمین سلامتی آنها نیز راه کارهایی ارائه کنند . ج) چاقی : کودکان چاق و کودکانی که اضافه وزن دارند . د) کودکانی که دارای مشکل دیابت می باشند . و) کودکان که کم خون یا آنمی می باشند. ی) کودکان که دچار اختلالات شنوایی ویا بینایی می باشند .
4) ناتوانی های رفتاری : کودکانی که از نظر رفتاری مشابه کودکان عادی و هنجار کلاس عمل نمی کنند مشکلات رفتاری دارند . برای این دانش آموزان در هنگام تربیت بدنی و ورزش راه کارهایی ارائه می شود. این کودکان در چند گروه خلاصه می شوند :            الف) بیش فعال ب) کم تحرکی و گوشه گیر ج) ترس از فعالیت بدنی د) پرخاشگر
تربیت حرکتی و ورزش دانش آموزان کم توان :
 معلم تربیت بدنی در برخورد با هرنوع ناتوانی دانش آموزباید ملاحظات رفتاری زیادی را در نظر بگیرد مانند نیازها ،علایق، توجه و حمایت ،صبر و حوصله و ...
برنامه تربیت حرکتی ویژه:
واگلر و بلاک برای آموزش کودکان ناتوانی حرکتی چهار نوع تغییر ضروری را در برنامه تربیت بدنی در نظر می گیرد الف) قوانین بازی ب) اندازه ابزار و وسایل ج) محیط فیزیکی د) فرایند آموزش .
منابع :
تربیت بدنی در مدارس                                  رحیم رمضانی نژاد
آموزش کودک کم توان حرکتی                       اعظم آریان فر
فیزیولوژی ورزشی دوران رشد                   رولند تامسون »«« ترجمه عباسعلی گائینی


سه شنبه 90 فروردین 9 , ساعت 8:42 عصر

تئاتر درمانی
امروزه تئاتر درمانی به عنوان شیوه‌ای موثر و روشی جدید در توانبخشی و درمان افراد دچار عارضه‌های روحی و روانی مورد توجه کارشناسان و فعالان حوزه علوم توانبخشی و هنرهای نمایشی (تئاتر) قرار گرفته است. به طوری که در حال حاضر این شیوه درمانی در بسیاری از کشورها بخصوص کشورهای اروپایی و آمریکایی و کشورهای اسکاندیناوی به عنوان روشی موثر در درمان افراد نیازمند مورد توجه است.
این شیوه درمانی در ایران قدمت چندانی ندارد و آغاز فعالیت آن به سال 1348 و پژوهش‌های دکتر «حمید اشکانی» و «حسن حق‌شناس» در مرکز روان‌پزشکی حافظیه شیراز برمی‌گردد.
اما در چند سال گذشته به مدد کارشناسان رشته‌های مختلفی چون روان‌شناسی کاردرمانی و هنرهای نمایشی در بسیاری از مراکز توانبخشی معلولان و مصدومان جنگی شیوه تئاتر درمانی با عناوین مختلف به عنوان یکی از روش‌های نوین و مهم درمان و توانبخشی مورد استفاده قرار گرفته است.
این شیوه درمانی برای نخستین بار بر روی مصدومان جنگی «جانبازان گروه اعصاب و روان» (اسکیزوفرنیک مزمن) از پنج سال پیش در مرکز روان‌پزشکی سعادت‌آباد تهران مورد استفاده قرار گرفت که در قالب فعالیتی درمانی و عضوی ازتیم درمان این مرکز ظرف مدت زمانی کوتاه تغییرات معنی داری در افراد تحت پوشش این شیوه درمانی دیده شده است و در این زمینه نتایج قابل توجهی به دست آمده است.
تئاتر درمانی یکی از روش‌های هنر درمانی است که امروزه در مسیر توانبخشی و درمان بیماران روحی و روانی به درستی مورد استفاده قرار می‌گیرد.
این روش درمانی در یکصد سال گذشته به عنوان نقطه تلاقی هنر نمایش و روان‌شناسی در ارتباط با پالایش روح و روان انسان و رسیدن به «کاتارسیس» و تعادل روانی مورد توجه کارشناسان قرار گرفته است.
در تئاتر درمانی می‌توان به کمک روش‌ها و تکنیک‌های درمانی خاص بر اختلالات‌روانی غلبه کرد و در راه افزایش قوه یادگیری، ثبات و سلامت شخصیت، کسب مهارت‌های فردی و ارتقای حس خود ادراکی، افزایش توانایی‌های فیزیکی و تقویت مهارت‌های حرکتی و تعادل روحی و روانی افراد گام برداشت.
این شیوه درمانی برای نخستین بار در سال 1939 توسط روان‌پزشک و نظریه‌پرداز بزرگ رومانیایی «جاکوب لویی مورنو» مطرح شد.
در این روش درمانی به کمک شیوه‌های مختلف نمایشی و تکنیک‌های خاص روان‌شناسی در اجرای نمایش، به بیمار فرصت داده می‌شود تا در پشت نقاب نقش و بازیگری تعارضات و کشمکش‌های درونی خود را بازگو نماید و فرصت مواجهه و آشنایی با درون خویش را پیدا کند و در صدد تغییر و اصلاح رفتاری خود برآید.
در نمایش درمانی تکرار و رو به روشدن‌های مکرر بیمار یا (مراجع) با رفتار و اندیشه‌هایی که شاید برای اولین بار رنج‌آور و آزاردهنده ذهن و روان است باعث کم شدن حساسیت‌های فردی به آن اعمال و افکار می‌شود و این همان چیزی است که با عنوان «به نمایش درآوردن وارونه» مطرح می‌شود و معنی دقیق آن «کیفیت نامناسب و نامقبول چیزی را زایل کردن» است.
نمایش درمانی نوعی کاوش علمی جهت دریافت حقیقت از طریق شیوه‌های نمایشی است در این روش درمانگر با دو عنصر «عمل» و «مشاهده فعالانه» دست به گریبان است.
عمل در نمایش درمانی به معنای تجسم بخشیدن به ذهنیات «مراجع درمان‌پذیر» از طریق حرکت‌های نمایشی است که این کار توسط تکنیک‌هایی خاص صورت می‌گیرد.
مضاعف‌سازی، آئینه، جابجایی نقش‌ها، صندلی داغ، اتاق تاریک و صندلی خالی از جمله تکنیک‌هایی است که در این شیوه درمانی مورد استفاده درمانگر نمایشی قرار می‌گیرد.
در نمایش درمانی، فرد قادر است بر بسیاری از دل نگرانی‌ها، اضطراب‌ها و ترس‌های مرضی خود غلبه کند.
بازی‌سازی و قرار گرفتن در مرحله آزمون و خطا از جمله مهمترین عناصر تخلیه کننده انسان در تئاتر درمانی است. منشاء بسیاری از اضطراب‌های فردی، ترس‌ها و نگرانی‌ها، ترس از عمل است که نمایش درمانی به روش‌های خاص خود این مشکلات را برطرف می‌کند.
بداهه‌پردازی، غیرقابل پیش‌بینی بودن، تزکیه کردن و دراماتیک بودن به عنوان مهم‌ترین عناصر ساختار در نمایش درمانی است.
افشاگری، امور زندگی و آفرینندگی به عنوان مهمترین وجوه درمانی هنر نمایش است که در تئاتر درمانی به نهایت خود می‌رسد.
به اعتقاد کارشناسان از گذشته تا حال حرکات نمایش، رقص، آواز، پانتومیم و شکل‌های دیگر نمایشی چه از نظر بازیگر و چه از دید تماشاگر، نوعی نیاز بشری محسوب می‌شده است.
از حدود چهار هزار سال پیش از میلاد مصریان باستان برای بیان و نشان دادن آداب و سنن مذهبی و آیینی خود وارتباط انسان با خدایان نمایش‌هایی برگزار می‌کردند که از این میان می‌توان به آیین «اوزیس و اوزیروس» دو رب‌النوع مصری اشاره کرد که به نام آیین «مصائب آبیدوس» معروف است.
این آیین درباره مرگ و رستاخیز است اما بعدها یونانیان باستان تئاتری را پایه‌گذاری کردند که در آن افسانه‌ها و اساطیر و داستان‌های کهن در آن اجرا می‌شد در همین زمان بود که درام نویسان بزرگی چون آشیل، سوفوکل و اوریپید به عنوان مثلث تراژدی نویسان یونان باستان به ظهور رسیدند.
عجیب نیست اگر تئاتر و نمایش در مواردی خاص مانند آموزش تعلیم و تربیت روانی به تدریج جای خود را باز کرد و با محدوده‌ای مشخص پذیرفته شد.
در نمایش درمانی، زمان همیشه زمان حال است حتی اگر فرد بخواهد بخش‌هایی از گذشته یا آینده خود را به تصویر بکشد. نمایش درمانی روشی درمانی است که می‌تواند در آموزش‌های مشاوره‌ای، مشکلات مراکز صنعتی و به طور کلی همه مواردمشاوره و راهنمایی با روش شناختی مشخص مورد استفاده قرار گیرد.
در این روش نمایش درمانگر با تلفیق مبانی علمی و تکنیکی و محتوایی قادر است با ارتباط علم روان‌شناسی و هنر تئاتر در راه مداوای مراجعان تلاش کند.
در این شیوه درمانگربا به‌کارگیری روش‌های مختلف درمان در ایجاد موقعیت‌های مناسب و فضاسازی ذهنی، شیوه‌های بازیگری خلاق و روش‌های وجودی و روش انتقال و روابط اشیا را به گونه‌ای ملموس، مورد مداوای روانشناختی قرار می‌دهد. نمایش درمانی یکی از راه‌های بروز مشکلات درونی انسان‌هایی است که دچارعارضه‌هایی روحی و روانی شده‌اند.
در این شیوه درمانی، درمانگر در مسیر درمانی غیردارویی می‌تواند در راه برطرف کردن بسیاری از گرفتگی‌های روحی و روانی افراد نیازمند تلاش کند.
عنصر تزکیه و پالایش روحی و روانی در نگاه ارسطو به عنوان مهم‌ترین عنصر درمانی نمایش است که در این شیوه درمانی به عنوان نخستین نقطه تلاقی هنر نمایش با علم روان‌شناسی مطرح شده است.
با توجه به آمار بالای بیماران دچار عارضه‌های روحی و روانی هنگام آن فرا رسیده است که نمایش درمانی به عنوان روشی نوین در درمان مشکلات روحی و روانی جامعه کارکردهای اجتماعی خود را بیشتر نشان دهد.
اکنون که دنیا به سوی درمان‌های غیردارویی گام برمی‌دارد برماست که تلاش کنیم تا در مسیر آموزش‌های مختلف هنر درمانی از این قافله عقب نمانیم.


سه شنبه 90 فروردین 9 , ساعت 8:42 عصر

انواع اختلالهای رفتاری وهیجانی
اختلالهای انطباقی : کودک نشانه هایی از ویژگیهای هیجانی ورفتاری خود را نشان می دهد که توانایی سازگاری با حوادث ناگوار یا تغییرات در زندگی را ندارد . نشانه ها در طول  سه ماه که فشار روانی یا تغییرات وجود دارد  باید دیده شود وبیش از شش ماه  پس از آنکه  شرایط تمام شد نباید ادامه یابد . درماندگی شخص از آنچه باید در برابر حوادث از خود نشان دهد ، نقص در عملکرد های اجتماعی یا آموزشگاهی ، ترس ، اضطراب ، مدرسه گریزی ، تخریب ، نزاع جویی از جمله رفتارهای این اختلال است . پنج تا بیست در صد کودکان دارای اختلالهای انطباقی هستند .
اختلالهای اضطراب:  اضطراب گروه بزرگی از اختلالها را در بر می گیرد . هراس از مدرسه ، اختلال فشار روانی پس از آسیب دیدگیها ، اختلال اجتنابی ، وسواس فکری وعملی ، وحشت زدگی از جملة این اختلالها هستند . اختلالهای اضطراب گاهی نشانه های بدنی دارند . سر درد ، دل درد ، عرق کردن ،برافروختگی ،تکرر ادرار گاهی نشان از اضطراب دارد . اضطراب به عنوان یک واکنش زود گذر در همه ی کودکان دیده می شود واین هنگامی است که با یک موقعیت استرس زا روبه رو می شوند . اگراضطراب شدید باشد ، مدت طولانی در کودک بماند ، در فعالیتهای روزمره ی کودک اثر بگذارد  ممکن است بتوان آن را اختلال دانست .                  
اختلال وسواس فکری - عملی : به طور متوسط 5/2 در صد کودکان به این اختلال مبتلا می شوند. تفکرات وسواسی تکانه ها و تصورات دایمی هستند که اجباری و نامتناسب می باشند . منظور ازاجباری آن است که فرد خود خویشتن را ملزم ومجبور به مرور این تفکرات می بیند . شکهای تکراری ،الزام به گذاشتن چیزها در یک ترتیب خاص وتکانه های پرخاشگری از وسواسهای فکری می باشند . منظور از تکانه ها عملهایی است که با محرکهایی درونی برانگیخته می شوند به راحتی بروز می یابند وکنترل و جهت گیری آگاهانه ای بر آنها تقریبا ً وجود ندارد . اعمال وسواسی رفتارها یا فعالیتهای ذهنی تکراری است مانند شستن دست ،وارسی کردن ، دعا کردن ،شمردن . این کارها به قصد کاهش فشار واضطراب انجام می شود . بسیاری از کودکان دارای وسواس ممکن است بدانند که رفتار آنها افراطی و غیرلازم  است  ولی ناخودآگاه به تکرار کارهای روزمره خود کشانده  می شوند و نمی توانند آن را متوقف سازند
اختلال فشار روانی پس از آسیب دیدگی : پس از بروزآسیب دیدگیهای شدید یا تعدادی حوادث پشت سر هم که در زندگی کودک رخ می دهد ،ممکن است چنین اختلالی شکل بگیرد . ترس از مرگ یا آسیب دیدن ِ یکی از نزدیکان یا آموختن چیزهایی درباره ی مرگ وبیماریها می تواند زمینه ساز این اختلال باشد . نشانه های اختلال باید مدت یک ماه پس از مواجهه با عامل ایجاد کننده ی فشار روانی دیده شود . واکنشهای این اختلال در کودکان به صورت ترس شدید ، احساس بدون کمک ماندن ،  کابوسها ی  شبا نه ، ترس از تکرار حوادث ، کرختی در واکنشهای  عمومی یا  برانگیختگیها ی  درونی  دیده  می شود . بچه های کوچکتر مشکلات خود را در بازیهای روزانه شان نشان می دهند یا ممکن است مهارتهایی را که تا آن زمان به دست آورده اند ترک کنند . مانند کنترل ادرار و مدفوع  یا مهارتهای گفتاری .
خموشی اکتسابی: این اختلال زمانی رخ داده است که کودک یا نوجوان به گونه ای تثبیت یافته در موقعیتهای خاص اجتماعی از صحبت کردن اجتناب کند . خموشی اکتسابی بر پیشرفت تحصیلی کودک اثر می گذارد وارتباط اجتماعی او را مختل می کند. بروز خموشی اکتسابی معمولاً پیش از پنج سالگی است ولی تا زمانی که کودک وارد مدرسه نشده نمی توان درباره ی آن داوری کرد . این اختلال بسیار نادر است ومعمولاً در یک دوره ی چند ماهه ادامه می یابد .با این وجود برخی از کودکان در تمام طول دوران مدرسه از سخن گفتن اجتناب می کنند .


سه شنبه 90 فروردین 9 , ساعت 8:42 عصر

خوابهای وحشتناک در کودکان - چرا کودکان افسرده می شوند؟

خوابهای وحشتناک در کودکان

در این حالت کودک به علت دیدن خوابهای ترسناک از خواب بیدار می شود و اغلب بخشی از خوابی که موجب ترس وی شده و یا تمامی آن را به یاد می آورد. در این زمان کودک اکثرا در رختخواب خود می نشیند و فریاد می کشد و یا گریه می کند و یا به طرف اتاق خواب و تخت والدین می آید و از آنها تقاضای کمک می کند. گاهی هم ممکن است کودک دچار وحشت شبانه در خواب شود و با صدای بلند در خواب داد بکشد و گریه کند اما از خواب بیدار نشود.

علل اصلی کابوســــها

علل و موجبات اصلی کابوسها ممکن است بر اثر رویدادها و مسائل ترسناکی باشد که کودک در طی روز در تلویزیون می بیند یا در داستانها و کتابها می خواند و یا اطرافیان تعریف می کنند و یا اصولا مسئله ای باشد که کودک خود شخصا با آن رو به رو است مانند: دعواها، مشکلات احساسی و در بچه های بزرگتر مشکلات در مدرسه و شاید سختی تکالیف درسی و غیره. همچنین کابوسهای کودک می تواند تاثیراتی از اعمال روزانه باشد، یک روز فشرده و سخت می تواند باعث کابوس هنگام خواب شود . البته خوابهای وحشتناک می تواند از تخیل کودک هم شکل بگیرد بدون اینکه معنای خاصی داشته باشد. در بچه های کوچک این خوابها قسمتی از رشد آنهاست و وقتی از خواب می پرند بلافاصله به خواب می روند و در فردا آن روز چیزی به یاد نمی آورند. هر کابوسی به این معنی نیست که مسئله ای وجود دارد. در کودکان تب، مریضی، زیاد یا دیر خوردن غذا می تواند نقش مهمی در کابوس داشته باشد.

نحوه بر خورد والدین هنگام دیدن خوابهای وحشتناک به این گونه است که:

هنگامی که کودکی در دل شب فریاد کشید، بی آن که از خواب بیدار شود ، باید او را نوازش کرد و آرام در گوشش لالایی نجوا کرد و در این هنگام نباید کودک را حتی الامکان از خواب بیدار کرد. اما زمانی که کودکتان از صدای فریاد خودش بیدار شد ، همچنان وحشت زده و ترسیده است او را در آغوش بگیرید و یک لیوان آب به او بدهید و او را نوازش کنید و با صدای آهسته برایش تعریف کنید که این فقط یک خواب بود و گذشت ، آنچه که دیدی همه در خواب بود.

حتی اگر کودک معنی واژه رویا (خواب) را هنوز یاد نگرفته باشد ، طنین آرام بخش صدایتان او را تسکین خواهد داد و به او خواهد فهماند که آنچه که دیده واقعیت نداشته است ، و اگر کودک باز هم بی قراری کرد می توان چراغ را روشن کرد و گفت بیا به دنبال آن چیزی که می ترسی بگردیم و یا به او بگوییم چراغ را برایت روشن می گذارم. البته امکان دارد که در بعضی موارد، صحنه های از آن کابوس وحشتناک در ذهنش دوباره تکرار شود و از ترس اینکه دوباره آن منظره های وحشتناک را ببیند از رفتن به رختخواب امتناع ورزد، توصیه ای که در این زمان وجود دارد این است که موضوع خوابی را که کودک عنوان می کند را به شکل دیگری به پایان برسانیم به این شکل که مثلا اگر خواب اژدها را دید به او بگوییم که در انتها تو شمشیری داشتی و اژدها را کشتی.

سعی کنید وقتی کودک خواب ترسناک می بیند و به طرف تخت شما می آید او را به تخت خودش باز گردانید چون بعدا خیلی مشکل است که شب های بعد در اتاق خودش به خواب رود و سعی کنید پیش کودک تا به خواب رفتن وی بمانید و بعد اتاق او را ترک کنید. هنگامی که احساس می کنید دیدن کابوس در کودکتان به علت این است که ذهنش مشغول مسئله ای است باید دقت کنید که چه چیزی در زندگی کودک تغییر یافته است.

البته باید از خود کودک کمک گرفت و یک سئوال باز و دقیق پرسید مثلا دیشب چه خوابی دیده بودی؟ یا دقیقا از چه چیزی می ترسی؟ و بگذاریم خودش تعریف کند و سعی کنیم بین صحبتهایش حرف نزنیم با دقت گوش کنیم زیرا کودک با این عمل ما احساس خواهد کرد که وی را درک می کنیم. البته در کودکانی که کوچکتر هستند نباید انتظار داشته باشیم که خوابشان را واضح بتوانند بیان کنند زیرا کودکان در سنین پائین نمی توانند دقیقا خوابی را که دیده اند به روشنی برای دیگران تعریف کنند و فقط ممکن است یک لغت بگویند مثل: زن بد جنس یا سگ بزرگ. در این صورت باید به آنها گفت که در واقعیت و در اتاق او چیزی وجود ندارد و می توان به همراه کودک همه جای خانه را جستجو کرد.

پیشگیــــری

شبها سعی کنید همیشه یک چراغ خواب در اتاق کودک روشن باشد و در تاریکی قبل از اینکه کودک به خواب رود به وسایل در اتاق کودک نگاه کنید که بد نمانده باشد مثلا سایه یک صندلی ممکن است برای کودک ایجاد ترس کند. و یا می توان یک عروسک به کودک داد و یا در اتاق او آویزان کرد و به او بگویید که این عروسک جلوی خوابهای بد را می گیرد. سعی کنیم کودکان قبل از به خواب رفتن فیلمهای خشن و ترسناک نبینند و یا بازیهای خشن و هیجان انگیز انجام ندهند ، سعی کنید قبل از به خواب رفتن کودک برایش قصه بخوانید(البته نه قصه های هیجان انگیز) و یا یک مسئله که برای کودک جالب است برایش تعریف کنید و به او بگویید :امیدوارم امشب در موردش خواب ببینی. شما می توانید یک موقعیت روحی خوب و آرامش قبل از خواب، برای کودکتان ایجاد کنید.

کــــودکــــان چرا کودکان افسرده می شوند؟  

نه تنها بزرگسالان افسرده می شوند، بلکه بچه ها و نوجوانان نیز به افسردگی که بیماری قابل علاجی است، مبتلا می گردند. در حدود پنج درصد کودکان و نوجوانان در جامعه از افسردگی رنج می برند. کودکانی که زیر فشار استرس هستند، در معرض خطر بیشتری برای افسردگی می باشند. این کودکان اختلالات توجه، یادگیری یا اضطراب دارند. افسردگی می تواند جنبه خانوداگی داشته باشد. رفتار کودکان و نوجوانان افسرده با رفتار بزرگسالان افسرده تفاوت دارد. علایم زیر می تواند والدین را در شناسایی افسردگی کودکان خود کمک کند:

اندوه، اشک و گریه مداوم
2- ناامیدی
3- کاهش انگیزه فعالیت (از فعالیته های مطلوب گذشته نمی تواند لذت ببرد)
4- خستگی مداوم و انرژی تحلیل رفته
5- انزوای اجتماعی و ارتباط ضعیف با دیگران
6- اعتماد به نفس پایین و احساس گناه
7- افزایش حساسیت به خود یا ناتوانی
8- افزایش بیقراری، خشم یا تنفر
9- اشکال در ارتباط با دیگران
10- شکایت های مکرر از بیماری جسمی مانند سردرد و شکم درد
11- غیبت های مکرر از مدرسه و یا عدم انجام تکالیف مدرسه
12- تمرکز ضعیف بر روی مطالب
13- اختلالات عمده در خواب و خوراک
14- سخن گفتن درباره فرار از خانه و یا تلاش در جهت آن
15- افکار یا رفتار دال بر خودکشی

کودکی که معمولا با دوستانش بازی می کرد، حالا بیشتر وقتش را در خانه و بدون انگیزه به تنهایی می گذارند. اموری که قبلا برای کودک نشاط آور بودند، حالا لذتی برای او ندارند. این کودکان از مرگ دم می زنند و می گویند که می خواهند بمیزند. کودکان افسرده در سنین بزرگسالی تمایل بیشتری برای خودکشی دارند. نوجوانان افسرده ممکن است به سوی مصرف مواد مخدر، داروها و الکل روی آورند. کودکان و نوجوانانی که درخانه و یا در مدرسه مشکلاتی را به بار می آورند، ممکن است واقعا افسرده باشند، ولی خود ندانند. کودکان افسرده همیشه غمگین نیستند بنابراین والدین و معلمین ممکن است ندانند که دردسرهایی که آنها ایجاد می کنند به افسردگی آنها ارتباط دارد. وقتی که ما مستقیما از این کودکان افسرده بپرسیم، گاهی ممکن است بگویند که غمگین هستند. تشخیص و درمان به موقع برای کودکان افسرده ضروری است. افسردگی یک بیماری جدی است که به کمک روانپزشک کودکان نیاز دارد. درمان کامل شامل درمان فرد و خانواده است. در درمان افسردگی کودکان ممکن است که داروهای ضدافسردگی نیز نیاز باشد.


سه شنبه 90 فروردین 9 , ساعت 8:42 عصر

 پرسشهای متداول مراجع به کم توانی ذهنی
اطلاعات دقیق و مفصل در بارهٌ تعریف انجمن کم توانی ذهنی آمریکا (AAMR) در سال 2002 از کم توانی ذهنی را کجا می توانم بدست آورم ؟
ویرایش دهم" کم توانی ذهنی : تعریف ،طبقه بندی و نظامهای حمایتی" ،تعریف سال 2002 انجمن کم توانی ذهنی آمریکا AAMR و نظام طبقه بندی مذکور را بطور دقیق و مفصل مورد بحث و بررسی قرار می دهد.این تعریف بیانگر اندیشه ها جدید در بارهٌ کم توانی ذهنی است و شامل ابزارها و راهبردهای مهم به منظور شناسایی کم توانی ذهنی به همراه اطلاعات دقیق و مفصل در باره تدوین یک برنامه فردی از حمایتهای فردی شده است.این تعریف در پایگاه اطلاع رسانی AAMR  در دسترس است.
تعریف رسمی  انجمن کم توانی ذهنی آمریکا AAMR  از کم توانی ذهنی چیست ؟
کم توانی ذهنی یک نوع ناتوانی است که با محدودیتهای عمده در عملکرد عقلانی و نیز رفتار سازشی آنگونه که در مهارتهای مفهومی ، اجتماعی و عملی پیداست ،مشخص می شود.این ناتوانی قبل از 18 سالگی تظاهر پیدا می کند. درک کامل و دقیق کم توانی ذهنی و از جمله فهم این موضوع که کم توانی ذهنی به حالت خاصی از عملکرد اشاره دارد که از کودکی شروع می شود ، می تواند ابعاد مختلفی داشته باشد و سخت تحت تاثیر مثبت حمایتهای فردی شده است. الگوی عملکردشامل شرایط و محیطی است که در آن ،فرد رفتار و تعامل دارد و این الگوی عملکرد نیازمند رویکرد و دیدگاهی چند بعدی و بوم شناختی است که نشانگر تعامل فرد با محیط و پیامد های این تعامل با توجه به استقلال ،ارتباطات ،مشارکت در انجمنها ،مشارکت در مدرسه و جامعه وفاه فردی است.
زمانیکه فردی دارای کم توانی ذهنی تشخیص داده می شود به هنگام تدوین برنامه حمایت فردی شده چه عواملی باید در نظر گرفته شوند؟
به هنگام استفاده از تعریف ،طبقه بندی و نظامهای حمایتی AAMR  متخصصین و سایر اعضای گروه باید :
1.   محدودیتها در عملکرد فعلی را با توجه به بافت فرهنگی فرد و همسالان وی ارزشیابی کنند.
2. تفاوتهای فرهنگی و زبانی و همینطور عوامل ارتباطی ،حسی،حرکتی و رفتاری را در نظر بگیرند.
3.  در کنار محدودیتهای فردی نقاط قوت موجود را شناسایی کنند.
4. محدودیتها را آنگونه توصیف کنند که یک برنامه فردی شده از حمایت های مورد نیاز برای آنها قابل تدوین باشد.
5. برای بهبود عملکرد فرد دارای کم توانی ذهنی حمایتهای فردی مناسب را ارائه کنند.
ناتوانی چیست ؟
ناتوانی به محدودیتهای فردی اطلاق می شود که در کوشش برای رفتار در جامعه نقص یا محدودیتی اساسی را نشام می دهد.یک ناتوانی باید در بافت محیط ،عوامل محیطی و نیاز به حمایتهای فردی شده ، مورد ملاحظه قرار گیرد.
هوش چیست ؟
هوش به یک توانایی ذهنی عمومی اطلاق می شود . هوش شامل توانایی استدلال ،برنامه ریزی ،حل مسائل ،تفکر انتزاعی ،درک افکار پیچیده ،یادگیری سریع و یادگیری از تجارب است. گرچه این چه تعریف کامل نیست اما هوش با استفاده  از نمرات  ضریب هوشی (IQ)بدست آمده از آزمونهای استاندارد ارائه شده بوسیلهٌ یک متخصص آموزش دیده ارائه می شود.با توجه به ملاک عقلانی برای تشخیص کم توانی ذهنی ،این اختلال عموماٌ در صورتی محرز می شود که فرد در یک آزمون ،نمره IQ یی در حدود 70 یا پایین تر داشته باشد.
نمره IQ ی بدست آمده همیشه باید در پرتو خطای استاندارد اندازه گیری ،تناسب و همخوانی با نحوه اجرای آن مورد بررسی قرار گیرد.در حالیکه خطای استاندارد اندازه گیری برای اغلب آزمونهای IQ تقریبا 5 است ،اما سقف آن تا 75 نیز ممکن است افزایش پیدا کند. این نمره ،با توجه به خطای استاندارد اندازه گیری در حدود 2 انحراف استاندارد پایین تر از میانگین است.اما ذکر این نکته حائز اهمیت است که نمرهٌ IQ تنها یک جنبه از تشخیص کم توانی ذهنی است.محدودیتهای عمده در مهارتهای سازشی و شواهد و قرائن حاکی از بروز ناتوانی پیش از 18  سالگی نیز دو جز مهم دیگر تشخیص کم توانی ذهنی هستند.
رفتار سازشی چیست ؟
رفتار سازشی مجموعه ای از مهارتهای مفهومی ،اجتماعی و عملی است که افراد یادگرفته اند و به این ترتیب با توجه به آنها در زندگی روزمره رفتار مناسبی دارند.محدودیتهای عمده در رفتار سازشی به  زندگی روزمرهٌ فرد تاثیر می گذارند و توانایی پاسخدهی وی را به یک موقعیت خاص یا محیط تحت تاثیر قرار می دهد.محدودیتها در رفتار سازشی با استفاده از آزمونهای استاندارد شده ای که بر روی جمعیت کلی شامل افراد دارای ناتوانی و افراد عادی هنجار شده اند ،قابل تعیین هستند. در این مقیاسهای استاندارد شده ،محدودیتها ی عمده در رفتار سازشی ،از لحاظ عملی بصورت عملکردی تعریف می شوند که حداقل 2 انحراف استاندارد پایین تر از میانگین را در یکی از موارد زیر داشته باشند: (الف)یکی از سه نوع رفتار سازشی که در پی ادامه می آید : مفهومی ،اجتماعی ،یا عملی؛ (ب)نمرهٌ کلی در یک مقیاس استاندارد شده از مهارتهای مفهومی ،اجتماعی و عملی.
به عنوان نمونه مهارتهای رفتاری سازشی (انطباقی)شامل چه مواردی هستند؟
مهارتهای مفهومی :
زبان دریافتی و بیانی
خواندن و نوشتن
مفاهیم پولی
خودگردانی
مهارتهای اجتماعی :
بین فردی
مسئولیت پذیری
خود پنداره
ساده لوحی(احتمال فریب خوردن)
خام اندیشی
پیروی از مقررات
اطاعت از قوانین
اجتناب از قربانی شدن
مهارتهای عملی :
فعالیتهای شخصی در زندگی روزمره از قبیل خوردن ،لباس پوشیدن ،تحرک و توالت رفتن و نظافت.فعالیتهای ابزاری در زندگی روزمره از قبیل آماده کردن غذا ،مصرف دارو ،استفاده از تلفن ،مدیریت مالی یا پولی ، استفاده از وسائط نقلیهٌ عمومی و فعالیتهای خانه داری.
مهارتهای حرفه ای و شغلی
حفظ یک محیط سالم وامن
;حمایت ها شامل چه مواردی می شوند؟
در حدود 15 سال پیش مفهوم حمایت ها مطرح شد و شیوه توانبخشی و ارایه خدمات آموزشی به اشخاص کم توان ذهنی را دگرگون ساخت در رویکرد حمایت ها به جای آنکه فرد را در طبقه های تشخیصی موجود  بگنجانید و او را وادار کنید تا از مدل های خدماتی موجود استفاده  کند، ابتدا نیازهای خاص فرد ارزیابی و پس از آن راهبردها ،خدمات و حمایتهایی به فرد ارایه می شود تا عملکرد وی بهبود یابد.در این رویکرد تغییر نیازهای فرد و شرایط  محیطی در اثر گذشت زمان نیز مد نظر است در دستنامه انجمن آمریکایی کم توانی ذهنی که در سال 1992 تهیه شده موضوع حمایتها بعنوان یک نو آوری مطرح بود که در سامانه ای که در سال 2002 تهیه شده نیز موجود است. در سال 2002 حمایتها بسیار گسترش یافته و کیفیت آنها بهتر شده که نشان از پیشرفتها ی چشمگیر ی دارد که در دهه گذشته روی داده است.
حمایتها منابع و راهبردهای فردی هستند که برای تقویت رشد ،آموزش ،علایق و رفاه فردی که دچار کم توانی ذهنی است ضروری می باشد.حمایت ها را یک والد ،دوست، معلم ،روانشناس ،دکتر یا هر فرد یا موسسه با صلاحیتی می تواند ارایه دهد.
چرا حمایت ها اهمیت دارند؟
تدارک حمایت های متناسب با فرد می تواند عملکرد فردی را بهبود بخشد ،خود مختاری و مشارکت اجتماعی را افزایش دهد و رفاه اشخاص کم توان ذهنی را بیشتر کند.یکی از بخشهای مهم رویکردهای مبتنی بر فرد توجه به حمایتها بعنوان شیوه ای برای بهسازی آموزش ،اشتغال ،تفریح و محیط زندگی کم توانان ذهنی است .
حمایتهای ضروری را چگونه تعیین می کنید ؟
انجمن آمریکایی کم توانی ذهنی توصیه نموده که دست کم در 9 حیطه اصلی یعنی رشد ، آموزش و تحصیل ،امور زندگی در منزل ،زندگی اجتماعی، اشتغال ،بهداشت و ایمنی ،رفتار ،اجتماع ،حفاظت و مسایل حقوقی نیازهای حمایتی فرد باید تحلیل گردد. موارد خاص مربوط به حیطه ها و فعالیتهای حمایتی کدامند؟
فعالیتهای رشدی
فراهمآوری فرصتهایی برای رشد جسمی که شامل هماهنگی چشم و دست مهارتهای حرکتی ظریف و درشت است.فراهم آوری فرصتهایی برای رشد شناختی نظیر استفاده از واژه هاو تصویرها به منظور بازنمایی جهان و استدلال منطقی در مورد رویدادهای واقعی می شود.فراهم آوری فعالیتهای رشدی اجتماعی و عاطفی که باعث تقویت حس اعتماد ،خود مختاری  و قوه ابتکار می شود.
فعالیتهای آموزشی و تحصیلی
تعامل با مربیان ،معلمان و شاگردان و دانش آموزان دیگر
مشارکت در تصمیم سازی در زمینه فعالیتهای تمرینی و آموزشی
یادگیری و بکارگیری راهبردهای مشکل گشایی
بکار گیری فناوری برای یادگیری
یادگیری و استفاده از دروس کاربردی (درک علایم و تابلوها ،حساب، باقیمانده پول و مواردی از این دست )
یادگیری و استفاده از مهارتهای خود مختاری
فعالیتهای زندگی در منزل
استفاده از دستشویی/توالت
رخت شویی و نگهداری لباسها
آشپزی و غذا خوردن
خانه داری و نظافت منزل
لباس پوشیدن
استحمام و توجه به بهداشت فردی و آراستگی ظاهری
کار با لوازم منزل و استفاده از فناوری موجود در منزل
شرکت در فعالیتهای اوقات فراغت در منزل
فعالیتهای مربوط به زندگی اجتماعی
استفاده از وسایل حمل و نقل  عمومی
شرکت در فعالیتهای تفریحی و فعالیتهای مربوط به اوقات فراغت
سر زدن به دوستان و خانواده
خرید کردن
تعامل با آدمهای محل زندگی
استفاده از ساختمانها و محیط های همگانی
فعالیتهای مربوط به اشتغال
یادگیری و بکارگیری مهارتهای ویژه شغلی
تعامل با همکاران
تعامل با سرپرستان
انجام سریع و با کیفیت و ظایف شغلی
تغییر و ظایف شغلی
دسترسی و دستیابی به کمکها و امکانات مداخله ای در زمان بحران
فعالیتهای مربوط به سلامت و ایمنی
دسترسی و دستیابی به خدمات درمانی
دارو خوردن
پرهیز از خطرهایی که به ایمنی و سلامت فرد آسیب می رساند
ارتباط با مراقبان بهداشتی
دسترسی به خدمات اضطراری
حفظ رژیم غذایی
حفظ سلامت بدن
حفظ سلامت روانی/وضعیت هجانی مطلوب
فعالیتهای رفتاری
یادگیری مهارتها یا رفتاری های خاص
یادگیری و اتخاذ تصمیم های مناسب
دسترسی و دستیابی به درمان مشکلات روانی
دسترسی و دستیابی به درمان اعتیاد به سو مصرف مواد
گنجاندن توجیحات فردی در فعالیتهای روزانه
حفظ رفتار جامعه پسند در اجتماع
مهار خشم و پرخاشگری
فعالیتهای اجتماعی
معاشرت داشتن با اعضا خانواده
شرکت در فعالیتهای تفریحی و اوقات فراغت
اتخاذ تصمیم های جزئی مناسب
معاشرت با اشخاصی غیر از اعضا خانواده
دوست یابی وحفظ دوستی
بیان نیازهای شخصی به دیگران
داشتن روابط عاشقانه و صمیمی
کمک کردن و پذیرفتن کمک
فعالیتهای حفاظتی و حقوقی
مدیریت مالی و سرمایه های شخصی
جلوگیری از سو استفاده
احقاق حقوق قانونی و انجام مسئولیت های قانونی
عضویت و مشارکت در سازمانهای حمایتی/خود حمایتی
دستیابی به خدمات حقوقی
انجام کارهای بانکی و نقد کردن چک
آیا انجمن آمریکا کم توان ذهنی همیشه همین تعریف را از کم توانی ذهنی ارایه داده است ؟
اینطور نیست زیرا انجمن آمریکایی کم توانی ذهنی از سال 1908 تاکنون 10 بار تعریف کم توانی ذهنی را تغییر داده است .هرگاه اطلاعاتی تازه مطرح شده یا تغییراتی در کارهای بالینی  رخ داده  یا در زمینه پژوهش علمی دگرگونی هایی پیش آمده ،تعریف کم توان ذهنی تغییر کرده است.در دهمین چاپ کتاب کم توانی ذهنی ،تعریف ،طبقه بندی و سامانه های حمایتی نسبت به چاپ سال 1992 این کتاب به صورتی جامع روز آمد شده و در این رشته و به هر کسی که با کم توانان ذهنی سروکار دارد،اطلاعات مهم و تازه ،ابزارها و راهبردهایی را ارایه می دهد .
علتهای ابتلا به کم توانی ذهنی کدامند؟
علتهای ایجاد کم توانی ذهنی را میتوان به عوامل خطر آفرین زیستی پزشکی ،اجتماعی، رفتاری و تربیتی تقسیم کرد که در طی زندگی فرد و یا در طی نسلهایی از والد به کودک، با هم در تعامل هستند.عوامل زیستی پزشکی به فرایندهای زیستی نظیر اختلالهای ژنتیکی یا تغذیه مربوط است.عوامل اجتماعی به تعامل خانواده و اجتماع مانند تحریک کودک و واکنش گری بزرگسالان مربوط می شود.عوامل رفتاری به رفتارهای آسیب زا مانند اعتیاد مادر به سو مصرف مواد مربوط می شود.
عوامل تربیتی به دسترس پذیری به حمایتهای خانوادگی و تحصیلی مربوط است که رشد روانی را تقویت می کند و مهارتهای سازگاری را افزایش می دهد.عواملی که در یک نسل وجود دارد می تواند بر دستاوردهای نسل بعد از خود اثر بگذارد.با شناخت علتهای بین نسلی می توان برای پیشگیری از اثرات عوامل خطر ساز ،یا معکوس سازی تاثیر آنها از حمایتهای مناسب استفاده کرد.


سه شنبه 90 فروردین 9 , ساعت 8:42 عصر

بیماران روماتیسمی
اکثر بیماران روماتیسمی به دلیل خاصیت بیماریشان که درد مزمن همراه دفورمیتی و محدودیت حرکتی در مفاصل ایشان وجود دارد، در انجام کارهایشان چه در زمینه شغلی و چه در امور شخصی و فعّالیت‌های روزمره که اصطلاحاً A.D.L )) گفته می‌شود، دچار محدودیت‌هایی هستند؛ یعنی به طور ساده فرد بیمار در خوردن غذا، لباس پوشیدن و انجام نظافت شخصی خود با مشکلاتی مواجه می‌شود. علاوه بر این بیماران فوق دارای مشکلات روحی و همچنین اشکالاتی در زمینه جنسی نیز هستند که هر کدام درمان‌های توانبخشی خاص خود را می‌طلبد. به طور کلی هدف از اقدامات توانبخشی در این بیماران ایجاد یک زندگی با کیفیت مطلوب و استقلال نسبی در انجام کارهای شغلی و شخصی است که با توجه به پتانسیل‌های موجود در بیمار تعریف می‌شود. هر چه اقدامات توانبخشی زودتر و در مراحل اولیه شروع شود، اثرات درمانی آن بیشتر خواهد بود و تأکید ما در این نوشتار بر جنبه‌های
فعّالیت‌های فیزیکی است که عبارتند از :
حفظ محدودة حرکت مفصل
به حداقل رساندن آتروفی عضلانی
کاهش دفورمیتی 
تأمیـن استراحت در حد لزوم : این بخش آن قــدر
مهم است که باید جزء برنامه روزانه بیمار باشد مانند: حمام کردن، شانه زدن، مسواک زدن و حداقل 8 ساعت خواب شبانه و یک ساعت خواب در روز برای بیماران با روماتیسم فعّال توصیه می‌شود.
به حداقل رساندن ضربات شدید به مفاصل .
برای تعیین برنامه توانبخشی در این بیماران به نکات خاصی در معاینه و تاریخچه توجه شود. مانند بررسی وضعیت مفاصل از نظر التهاب، درد، محدودة حرکتی و Contracture و ناپایداری مفصل، به علاوه بررسی قدرت عضلانی فرد، محل زندگی، نوع و محل کار، میزان کارایی و توانایی بیمار در شرایط فعلی در محل زندگی و کار مهم است. سپس برنامه توانبخشی بیماران بر اساس نکات ذکر شده و نیز مرحله بیماری شامل حاد، تحت حاد و مزمن تعیین می‌شود.
مرحله حاد (Acute Stage)
در این مرحله اقدامات توانبخشی عبارتند از:
دادن دارو.
استراحت موضعی و بی‌حرکت کردن مفصل درگیر که معمولاً 10-7 روز طول می‌کشد، به علاوه خود بیمار تمایل دارد وضعیت مفصل ملتهب را در حالتی نگاه دارد که کمترین کشش روی مفصل باشد که این ممکن است به ایجاد Contracture و اختلال در عملکرد منتهی شود، لذا بهترین حالت برای بی‌حرکت کردن مفصل در مرحله حـاد ، Functional Position یا حتی‌المقدور نزدیک به حالت فوق باشد که این برای هر مفصل متفاوت است. عملاً در زانو Extension کامل در مچ پا در 90 درجه Flexion و یا در شانه 45 درجه Abduction است. ایجاد این وضعیت توسط وسایلی مثل Splint و Sling و بالش صورت می‌گیرد و در طول 24 ساعت مفصل بی‌حرکت نگاه داشته می‌شود. ورزش مناسب که در این مرحله ورزش‌های ایزومتریک که بدون ایجاد حرکت در مفصل بیشترین Tension را در عضله ایجاد می‌کند و از آتروفی و کاهش قدرت عضله جلوگیری می‌کند.
مرحله تحت حاد: ( Subacute )
1. در این مرحله التهاب به میزان قابل ملاحظه‌ای کاهش پیدا کرده است و می‌توان حرکت فعّال در مقابل مقاومت به مفصل را شروع کرد. حرکت مفصل باید در حد تحمل و بدون ایجاد فشار بر روی مفصل باشد. از مسائل مهم و مورد توجه در این مرحله ایجاد توازن و تعادل بین زمانهای استراحت و ورزش است. یعنی ورزش باید در حدی فعّال باشد که در عین برطرف کردن بی‌حرکتی بیمار باعث افزایش التهاب در مفصل نشود. بهترین زمان برای انجام ورزش درمانی در اواسط صبح  است یعنی زمانی که فرد خسته نیست و در عین حال خستگی صبحگاهی هم از بین رفته است. •  به علاوه بهتر است قبل از ورزش از یک حــرارت
سطحی مرطوب نیز استفاده کرد، یا جهت انجام حرکات ورزشی از استخر استفاده کرد و نکته قابل توجه عدم استفاده از حرارتهای عمقی مانند اولتراسوند یا دیاترمی است و ورزشهای کششی و مقاومتی هم از آنجا که باعث التهاب مفصل می‌شوند، مضر هستند و نباید بکار روند. •  اسپلینت شبانه  می‌تواند از حرکات غیرارادی شبانه جلوگیری کند و از شدت درد هم بکاهد و با ایجاد تغییرات مختصر در Splint می‌توان از انحرافات و جابجائی‌های  رایج ایجاد شده در مفاصل بیماران مبتلا به روماتیسم جلوگیری کرد.
استفاده از متدهایی که باعث کاهش مصرف انرژی، حفظ مفصل و ساده شدن تکنیک کار است که در محل کار و زندگی شروع می‌شود. توضیح این که از آنجا که این بیماران به علت دفورمیتی و محدودیت‌های مختلـف حرکتی در انجام امور شخصی و استفاده از وسایل موجود در یک محیط و شرایط معمولی زندگی دچار اشکال می‌شوند، می‌توان در محیط زندگی و وسایل مورد استفاده و همچنین روش استفاده از این وسایل تغییراتی ایجاد کرد. به عنوان مثال از جمله کارهایی که انجام آن برای بیمار روماتیسمی مشکل است و باید از آن اجتناب کند خم شدن بیش از حد و یا بالا بردن بیش ازحد دست به بالای سر و بلند کردن اجسام و حمل آن با دست است که بیشتر از تحمل بیمار می‌باشد. لذا به این منظور وسایل مورد استفاده این بیماران باید از نظر ارتفاع در سطح بدن و سینة آنها قرار داشته باشد و حتی‌المقدور از چرخ و ترالی برای حمل وسایل استفاده شود و به علاوه اجسام مورد استفاده باید سبک باشند. لباس و کفش باید سبک و براحتی قابل پوشیدن و خارج کردن باشند. لباس دارای زیپ یا Velcro بوده و فاقد دکمه باشد. کفشها بی‌بند باشند و با زیــپ یا Velcro باز و بسته شوند. شانه، مسواک و وسایل شخصی باید دارای دسته بلند باشند تا در انجام امور نظافت دارای استقلال نسبی باشد. ارتفاع صندلی مورد استفاده و Toilet و نیز تخت بیماران باید از حد معمول بلندتر باشد تا جابجایی بیمار راحت‌تر انجام شود و فشار کمتری به مفاصل دست و پا وارد آورد.
استفاده از کفش مناسب و ایجاد تغییرات در کفش گاهی به دلیل دفورمیتی در این بیماران ضرورت پیدا می‌کند و در آنها که دفورمیتی شدید است، بهترین کفش پیشنهادی Molded Castum است که به شکل پا طراحی شده است.
گاهی استفاده از وسایل کمک حرکتی مانند واکر، عصا و عصا با دسته‌ای جهت قرار گرفتن ساعد توصیه می‌شود. استفاده از این وسایل برای کاهش فشار وزن بر روی اندام تحتانی در کسانی که مفاصل اندام تحتانی آنها درگیر است، ضرورت دارد. در مواردی که کاملاً از کارافتادگی است از صندلی چرخدار، انواع مکانیکی تا به صورت موتوریزه و الکترونیکی، بسته به وضعیت بیمار جهت تسهیل در جابجایی استفاده می‌شود.
مرحله مزمن (Chronic Stage)
در این مرحله معمولاً تخریب مفصلی و دفورمیتی و به دنبال آن ناتوانی و معلولیت برای فرد ایجاد شده است. درمان انتخابی در این مرحله ورزشهای کششی است که برای جلوگیری از Contructure و یا در صورت وقوع برای درمان آن به شکلهای مختلف صورت می‌گیرد.
در یک ورزش کششی موفق Contructure باید به میزان یک درجه در روز از بین برود. از متدهای مؤثر کمک کننده به این امر استفاده از گچ‌گیری سریال است که به صورت تدریجی با یک نیروی طولانی محدودیت حرکتی کم می‌شود. با یک گچ‌گیری موفق باعث کاهش Contructure زانو به میزان 5 درجه در هفته می‌شویم. معمولاً هر 5 تا 7 روز یک بار گچ عوض می شود که همراه ورزشهای کششی صورت می‌گیرد. زمانی که تصحیح به حداکثر میزان خود رسید، یعنی زمانی که هیچ افزایشی در حرکات برای دو هفته پشت سر هم نداشتیم، می‌توانیم Splint را جایگزین گچ کنیم. نکته مهم در این مواقع مواظبت جهت جلوگیری از دررفتگی در مفاصل مستعد است.
وقتی درد و التهاب کنترل شد، می‌توان ورزشهای با مقاومت کم و ورزشهای ایزومتریک را شروع کرد. بهترین نوع این ورزش بلند کردن اجسام سبک در محدوده کوتاه حرکتی است. در این مرحله می‌توان با توجه به وضعیت مفصل، تعداد این حرکات را تغییر داد و وقتی حرکات به میزان مطلوب رسید، دادن یک بار ورزش روزانه کافی خواهد بود. این بیمار با وجود آتروفی عضلانی بایستی از انجام ورزشهای مقاومتی جداً منع گردد.
ورزشهای شنا، دوچرخه‌سواری و پیاده‌روی در این مرحله مفید است ولی پیاده‌روی با سرعت زیاد باعث افزایش فشار بر روی مفاصل اندام تحتانی می‌گردد و باید از آن خودداری کرد.
از وسایل کمک حرکتی مانند عصا و واکر می‌توان استفاده کرد.
استفاده از برس به دلیل تغییر در حجم مفصل در طول روز راحت و عملی به نظر نمی‌رسد؛ اما در کسانی که ستون فقرات گردنی آنها درگیر است، آرتزگردنی برای جلوگیری از دررفتگی مهره‌ها و صدمه به نخاع توصیه می‌گردد.
باید توجه داشت در بیماران روماتیسمی ، ورزش درمانی باید از اصول زیر پیروی کند :
هنگام ورزش درمانی نباید درد شدید برای بیمار ایجاد شود.
نباید درد بیش از 2 ساعت پس از ورزش ادامه داشته باشد.
ورزش درمانی نباید باعث افزایش التهاب و درد در روز بعد از ورزش شود. لذا اگر این حالات اتفاق افتاد یعنی ورزش صحیح صورت نمی‌گیرد و باید در نحوه ورزش درمانی تجدیدنظر کرد.
در انتها باید گفت اگر اقدامات توانبخشی هر چه زودتر و در شکل مناسب‌تر شروع شود، مؤثرتر خواهد بود ولی گاهی حتی با اقدامات درمانی و توانبخشی به بهترین شکل و در مناسب‌ترین زمان باز هم نمی‌توان از ناتوانی و معلولیت بیماران روماتیسم مفصلی جلوگیری کرد و اقدامات جراحی ضرورت پیدا می‌کند.


سه شنبه 90 فروردین 9 , ساعت 8:42 عصر

اختلال وسواسی-جبری
همه ما هر از گاهی دارای افکار برجای مانده از گذشته در ذهنمان هستیم. این افکار، حتی با وجود عدم تمایل خود ما، به طور مرتب به ذهن ما می‌آیند و طبیعت تکرار شونده آن‌ها تا حدّی موجبات ناراحتی ما را فراهم می‌سازد. گاهی متوجه می‌شویم که یک خط از یک ترانه به طور مداوم به ذهن ما می‌آید، گرچه خود ما نمی‌خواهیم. همچنین برخی از ما گاهی مجبور به انجام یک کار به شیوه‌ای می‌شویم که خودمان می‌دانیم غیرمنطقی و احمقانه است. به این‌ها نشخوار ذهنی و عمل وسواسی گفته می‌شود. البته به دلیل آن که این مشکلات معمولاً زودگذر هستند به عنوان مشکلات آسیب‌شناسانه تلقی نمی‌گردند.
نوع حاد این مشکلات که برخی از افراد گرفتار آن هستند اختلال وسواسی-جبری نام دارد. افراد مبتلا به این اختلال روانی به راحتی نمی‌توانند از شرّ افکار و اعمال مربوط خلاصی یابند و این اختلال به صورت گرفتاری و ناراحتی بزرگی برای آن‌ها در می‌آید. برای مثال، در یک نفر ممکن است این حس به وجود آید که دستانش کثیف است و به طور مکرّر به شستشوی دستانش بپردازد. او همچنین ممکن است فکر کند که اگر دستانش را نشوید میکروب‌ها به هنگام غذا خوردن وارد بدنش خواهند شد. و یا در فرد دیگری ممکن است به طور ناگهانی ترس از بیماری هاری به وجود آید. حتی دیدن سایه سگ هم برای او کافی است که زنجیره‌ای از افکار ناخوشایند در ارتباط با هاری و پیامدهای وحشتناک آن را به ذهنش آورد. وقتی با او صحبت می‌شود او می‌پذیرد که ترسش غیرمنطقی است و هیچگونه پایه علمی ندارد. او حتی ممکن است مطالب علمی متعدد و گوناگونی درباره این اختلال روانی بخواند و همه چیز را درباره آن دریابد. امّا با همه این‌ها نتواند از شرّ این افکار خلاصی یابد. او ممکن است رفت و آمد با دوستان یا خویشاوندانی که سگ دارند را متوقف کند. و حتی با حاد شدن این اختلال، از خانه‌اش هم حتی‌المقدور خارج نشود.
بر حسب موارد گزارش شده، تخمین زده می‌شود که 20 تا 30 درصد مردم به نوعی گرفتار این اختلال باشند. انواع اصلی و شایع اختلال وسواسی-جبری عبارتند از شستشو، کنترل و شمارش.
شستشو
همان گونه که در بالا گفته شد، بسیاری از افراد به طور وسواسی به شستشوی مداوم دست‌ها و یا تمام بدنشان می‌پردازند. این افراد حس می‌کنند که در تماس با آلودگی یا کثیفی قرار گرفته‌اند و باید آن بخش از بدنشان را تمیز کنند. برخی از این بیماران آنقدر دستشان را می‌شویند که پوستشان خشک می‌شود و دچار بیماری‌های پوستی می‌گردند. برخی دیگر ممکن است برای جلوگیری از آلودگی دائماً دستکش به دست داشته باشند و یا هرگز با دست اقدام به خوردن چیزی نکنند.
 کنترل
برخی از افراد از نظر ذهنی گرفتار کنترل و بررسی مداوم هستند. برای مثال، فردی ممکن است بارها درب خانه‌اش را کنترل کند که قفل کرده است یا نه. بیماری را می‌شناختم که هر روز صبح به طور میانگین هشت بار قفل بودن یا نبودن درب خانه را کنترل می‌کرد و گاهی بعد از رفتن به محل کار، تلفنی از همسایگان درخواست می‌کرد که درب خانه‌اش را کنترل کنند که باز نمانده باشد.
شمارش
این اختلال در بعضی بیماران به شکل شمارش مکرّر مداوم، به ویژه در هنگام انجام بعضی فعالیت‌ها، بروز می‌کند. دانش‌‌آموزی را می‌شناختم که هر روز صبح قبل از رفتن به کلاس، تمام چراغ‌های راهروهای مسیر خود را می‌شمرد. دانش‌آموز دیگری عادت داشت قبل از ورود به سالن امتحان، بیست و یک بار درِ خودنویسش را باز و بسته کند. کودکان معمولاً این مشکل خود را با کس دیگری در میان نمی‌گذارند و اولیاء و معلمان آن‌ها از طریق افت عملکرد تحصیلی آن‌ها متوجه مشکل می‌شوند. وقتی از دانش‌آموز اولی علّت شمارش چراغ‌ها را پرسیدند گفت که این کار را به منظور باز شدن فکرش قبل از حضور در کلاس انجام می‌داده و دومی گفت که حس می‌کرده اگر به طور مرتب درِ خودنویسش را باز و بسته کند، سوالات امتحان آسانترخواهند شد.
اختلال وسواسی- جبری (OCD) به این شکل توصیف می‌گردد: افکار یا اعمال تکرار شونده در فرد، به صورتی که باعث اضطراب وی گردد و با علم به غیرمنطقی بودن آن‌ها نتواند به راحتی آن‌ها را از ذهنش خارج سازد.
درمان
خوشبختانه برای درمان اختلال وسواسی-جبری هم روش‌های رفتار درمانی و هم دارو درمانی وجود دارد. با وجودی که هر یک از این دو روش می‌توانند به تنهایی وضعیت بیمار را تا حدّ قابل ملاحظه‌ای بهبود بخشند امّا ترکیب آن دو بهترین نتیجه را به بار می‌آورد.
ترجمه:  کلینیک الکترونیکی روان‌یار
منبع
"Obsessive Compulsive Disorder", Dr. Krishna Prasad Sreedhar,
 http://www.psychology4all.com/


سه شنبه 90 فروردین 9 , ساعت 8:42 عصر

اختـلالـهای رفـتاری وهیـجانی
تعریف:
اختلالهای رفتاری وهیجانی شامل رفتار وبروز هیجانهایی در کودکان ونوجوانان است که با سن آ‎نها متناسب نیست، ‏‏با وضعیت فرهنگی آنها همخوانی ندارد وشرایط اخلاقی محیط زندگی این گونه رفتارهارا تایید نمی کند . این عدم تناسب در رفتارها وهیجانها بر زندگی عمومی فرد اثر می گذارد ونشانه های آن را در تحصیل زندگی اجتماعی زندگی شخصی ومحیط شغلی او می توان دید  . برخی از نشانه های اختلالهای رفتاری وهیجانی را در همه ی کودکان می توان دید ولی این نشانه ها در برابر فشارهای زندگی وناراحتیها به وجود می آید وموقت و زود گذر است . اختلالهای رفتاری وهیجانی دوام دارند وماندگار هستند ومعمولا در موقعیتهای مختلف زندگی مانند خانه، مدرسه، محل کار و محیطهای اجتماعی دیده می شوند . به علاوه روشهای مرسوم ومعمو ل تربیتی که پدر ومادر یا معلم برای کودکان خود انجام می دهند، درباره ی اختلالهای رفتاری وهیجانی بی  تاثیر است .  
شیوع :
تعداد این کودکان را در بین جمعیت کودکان مدرسه رو بسیار متفاوت گزارش کرده اند . در مدارس ایالات متحد امریکا که کودکان دارای اختلالهای رفتاری و هیجانی در مدرسه های عادی درس می خوانند، تا 2 درصد جمعیت مدارس را از این گروه دانسته اند . تحقیقات انجام شده نشان می دهد که حداقل 6 در صد کودکان دارای این دسته از مشکلات هستند . به هر صورت تعداد این افراد در جامعه و مدارس کم نیست و مشکلات آنها به حدی هست که خانواده ها و معلمان را  به جستجوی  کمک می کشاند وگاه به طور کامل درمانده می کند .
علتها :
درباره  اختلالهای رفتاری وهیجانی نیز مانند بسیاری از اختلالهای رایج دو دسته علت زیستی ومحیطی ذکر شده است . از عوامل زیستی می توان به نقش ارث ، عوامل عصبی  و عوامل بیو شیمیایی اشاره کرد. هر کدام از این عوامل به تنهایی می توانند باعث برخی اختلالها شوند . گاهی نیز دو یا چند عامل در شکل گیری اختلالی نقش بازی می کنند .
    از عوامل محیطی نامطلوب بودن محیط اولیه ی تربیتی ،  وجود الگوی پرخاشگری در بدو ورود به مدرسه ، طرد اجتماعی به وسیله ی هم سالان یا بزرگسالان به خصوص در شکل گیری اختلال سلوک ورفتار ضد اجتماعی ذکر شده است .    در زمینه ی خانواده نیز ارتباط با پدر ومادر و تعامل پدر ومادر با فرزندان در شکل دهی به رفتارها وهیجانهای کودک اثر قابل توجهی دیده شده است .


<   <<   21   22   23   24   25   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ