گوش مصنوعی
این ابزار برای به کسانی تهیه شده که یاخته های مویی (گیرنده های شنوایی) آنها از بین رفته است اما عصب شنوایی آنها سالم است . در بیشتر این ابزارها از الکترودی استفاده می شود که برای تحریک یا خته های عصبی غشای پایه از روزنه ی گرد در حلزون گوش جا سازی می شود.این روش به پیوند حلزون شهرت دار . این پیوند در واقع کار گذاشتن تعدادی الکترود است در نقاط مختلف داخل حلزون گوش ، فردناشنوا میکروفونی در گوش خارجی دارد ونیز ریزپردازشگری در خارج از گوش که بسامدهای صوت را بررسی می کند وعلامت الکتریکی ضعیفی به نقطه مناسب داخل حلزون گوش می فرستد . این تحریک الکتریکی شبیه موجهای صوتی عمل می کنند و یاخته مویی مربوط به بسامد های مختلف را تحریک می کنند.در افرادی که این پیوند صورت گرفته است بیشتر افراد می توانند بسامدهای متفاوت صوت را به خوبی از هم تمیز دهند. وبسیاری از آنان می توانند صوت های مربوط به گفتار را باز شناسند به ویژه اگر پیش پردازندهای مخصوص صوتهای مربوط به تکلم که برخی تغییرات بسامد صوت های گفتاری را جدا می کند، به ریز پردازشگر افزوده شود نکته جالب اینکه ممکن است دوره حساس یا موقع بهینه برای پیوند حلزون گوش وجود داشته باشد. کودکان ناشنوایی که پیوند حلزون گوش در مورد آنها انجام شده آسانتر توانستند گفتار بیاموزند تا کودکانی که در سنین بعدی تحت عمل جراحی قرار گرفته اند. پیوندحلزون برای افراد بزرگسالی که در سنی بالاتری ناشنوا شده اند مفیدتر است تا برای کسانی که در سنین پایین تر ناشنوا شده اند.امتیاز این پیوند در کودکان بسیار کوچک احتمالا ناشی از این است که در آنان مراکز مغزی مرتبط با شنوایی وگفتار همچنان تحولات عمده ای پیدا می کند هر چه سن بزرگسالان هنگام ناشنوا شدن بیشتر باشد فرصت های بیشتری داشته اند تا انواع صوتهای مرتبط با گفتار بشنوند و همین امر این آمادگی را به آنها می دهد که صوتهای تازه ونا آشنا را که پیوند حلزون برای انان فراهم میکند بفهمند.
امید می روند پیوند حلزون گوش عاقبت لذت شنوایی را برای آدمیان ی که دچار اینگونه ناشنوای هستند فراهم سازد.
منبع
زمینه روانشناسی هیلگارد ،مولفان ریتا ال .ایتکینسون ،ریچارد سی . ایتکینسون و...ترجمه، براهینی ،محمد تقی و... تهران 1385 ، انتشارات رشد
گوش مصنوعی
این ابزار برای به کسانی تهیه شده که یاخته های مویی (گیرنده های شنوایی) آنها از بین رفته است اما عصب شنوایی آنها سالم است . در بیشتر این ابزارها از الکترودی استفاده می شود که برای تحریک یا خته های عصبی غشای پایه از روزنه ی گرد در حلزون گوش جا سازی می شود.این روش به پیوند حلزون شهرت دار . این پیوند در واقع کار گذاشتن تعدادی الکترود است در نقاط مختلف داخل حلزون گوش ، فردناشنوا میکروفونی در گوش خارجی دارد ونیز ریزپردازشگری در خارج از گوش که بسامدهای صوت را بررسی می کند وعلامت الکتریکی ضعیفی به نقطه مناسب داخل حلزون گوش می فرستد . این تحریک الکتریکی شبیه موجهای صوتی عمل می کنند و یاخته مویی مربوط به بسامد های مختلف را تحریک می کنند.در افرادی که این پیوند صورت گرفته است بیشتر افراد می توانند بسامدهای متفاوت صوت را به خوبی از هم تمیز دهند. وبسیاری از آنان می توانند صوت های مربوط به گفتار را باز شناسند به ویژه اگر پیش پردازندهای مخصوص صوتهای مربوط به تکلم که برخی تغییرات بسامد صوت های گفتاری را جدا می کند، به ریز پردازشگر افزوده شود نکته جالب اینکه ممکن است دوره حساس یا موقع بهینه برای پیوند حلزون گوش وجود داشته باشد. کودکان ناشنوایی که پیوند حلزون گوش در مورد آنها انجام شده آسانتر توانستند گفتار بیاموزند تا کودکانی که در سنین بعدی تحت عمل جراحی قرار گرفته اند. پیوندحلزون برای افراد بزرگسالی که در سنی بالاتری ناشنوا شده اند مفیدتر است تا برای کسانی که در سنین پایین تر ناشنوا شده اند.امتیاز این پیوند در کودکان بسیار کوچک احتمالا ناشی از این است که در آنان مراکز مغزی مرتبط با شنوایی وگفتار همچنان تحولات عمده ای پیدا می کند هر چه سن بزرگسالان هنگام ناشنوا شدن بیشتر باشد فرصت های بیشتری داشته اند تا انواع صوتهای مرتبط با گفتار بشنوند و همین امر این آمادگی را به آنها می دهد که صوتهای تازه ونا آشنا را که پیوند حلزون برای انان فراهم میکند بفهمند.
امید می روند پیوند حلزون گوش عاقبت لذت شنوایی را برای آدمیان ی که دچار اینگونه ناشنوای هستند فراهم سازد.
منبع
زمینه روانشناسی هیلگارد ،مولفان ریتا ال .ایتکینسون ،ریچارد سی . ایتکینسون و...ترجمه، براهینی ،محمد تقی و... تهران 1385 ، انتشارات رشد
روانکاوی
مقدمه
شاید هیچ نهضت و یا مکتبی به اندازه مکتب روانکاوی بر نظرات و فعالیتهای روانشناسان امروزی تاثیر نداشته است. این تاثیر هنگام صحبت در مورد مسائلی چون رشد ، شخصیت ، انگیزش و ... نمود بیشتری پیدا میکند. با آن که عدهای از روانشناسان و مخصوصا در دهههای اخیر ، آیزنک و همکارانش به علمی بودن این نظریه سخت مشکوک شدهاند و انتقادات فراوانی به آن نمودهاند معهذا تئوری و روش روانکاوی هنوز فعالیتهای روانشناسان را در زمینههای مختلف به شدت تحت تاثیر قرار میدهد.
آیا یک مکتب روانکاوی ثابت وجود دارد؟
میتوان گفت که در حال حاضر یک مکتب روانکاوی وجود ندارد، بلکه از زمان فروید تا کنون که موسس این مکتب است، مکاتب مختلفی در این زمینه ایجاد شدهاست. حتی فروید نیز در زمان حیاتش بسیاری از نظریات اولیه خود را تغییر داد. همکاران فروید مانند یونگ ، آدلر و رانک و دیگران چه در زمان او و چه بعد از او در ساختمان و روشهای آنالیز تغییرات محسوسی ایجاد کرده و در حقیقت مکاتب جدید ارائه دادهاند. به این دسته از روانکاوان ، نو روانکاوان گفته میشود.
اصول اساسی روانکاوی
غریزه در روانکاوی
اصل لذت و اصل واقعیت
ساختمان شخصیت
غریزه در روانکاوی
مانند تئوریهای پویا نظریه روانکاوی بر اساس انگیزه موجود استوار است. و به این علت اساس یک تئوری محسوب میشود. بر اساس این تئوری خصوصیات روانی موجود را باید بر اساس حقایق و وقایع گذشته مورد توجه قرار داد و ماهیت آنان را بر این اساس شناخت. فروید برای نیروها یا قوایی که سبب انگیزش رفتار انسان میشود، اصطلاح غریزه را بکار میبرد، البته این اصطلاح سبب سو تفاهمهایی شدهاست. زیرا نیروهایی که فروید به آن اشاره میکند معنای غیر قابل تغییر پذیری غریزه را نمیدهد. بلکه به گفته فروید بعضی از این نیروها تحت تاثیر شرایط محیط و بر حسب هدف آنها قابل تغییرند.
به نظر فروید دو دسته انگیزه یا غریزه اصلی در انسان وجود دارد که هر دو ماهیت زیستی یا بیولوژیک دارند. اولین دسته شامل احتیاجات ساده جسمانی از قبیل گرسنگی، تشنگی، دفع و تنفس میشوند. این کششها بر اساس تغییرات جسمانی ایجاد میشوند، ارضا آنها حیاتی است و هدف آنها را نمیتوان تغییر داد و بنابراین تنوع زیادی در این احتیاجات وجود ندارد. از نظر فروید این نیازها از دیدگاه روانشناسی اهمیت زیادی ندارند. فروید گروه دوم احتیاجات را بر اساس تجاربی که با بیماران نوروتیک داشت طبقهبندی نمود.
این دسته احتیاجات دو نوعند. یکی انگیزه زندگی و غریزه مرگ. نوع اول انگیزه های جنسی را در بر میگیرد و غالبا به آن لیبیدو میگویند. لغت جنسی ، سو تفاهم زیادی را سبب شده است. در صورتی که منظور فروید از این لغت نسبت به آنچه که معمولا از آن درک میشود، معنای بسیار وسیعتری دارد. در حالی که هدف غریزه زندگی صیانت است، ادامه زندگی، تکاپو و سازندگی است. هدف غریزه مرگ از بین بردن خود ، خودکشی ، دیگر کشی و امثال آن است. موضوع غریزه مرگ مورد انتقاد شدید روانشناسان قرار گرفت.
اصل لذت و اصل واقعیت
اصل لذت بر حذر کردن از درد و رفتن به طرف لذت یا کاهش تنش اشاره دارد. به نظر فروید فعالیت اصل واقعیت دیرتر از اصل لذت در انسان ایجاد میشود. کودک از بدو تولد تابع اصل لذت است، ولی اصل واقعیت در اثر محیط و به تدریج در او ایجاد خواهد شد. وقتی کودک درمییابد که تمایلات آنی او برای دریافت لذت با هدفهای بزرگتری مغایرت دارد، سعی میکند واقعیت را قبول نماید.
ساختمان شخصیت
روانکاوی شخصیت انسان را از سه دسته خصوصیات اصلی میداند که آنها را اید ، ایگو و سوپرایگو نامیدهاند، که در زبان فارسی به ترتیب به نهاد ، خود و فراخود ترجمه شدهاست. نهاد عبارت است از منشا و منبع تمام انرژیهای غریزی به عبارت دیگر تمام تمایلات خام ، کنترل نشده، غیر اجتماعی بدون جهت و اولیه انسان را نهاد مینامند. همزمان با رشد تدریجی کودک و فهمیدن این مطلب که قادر به ارضا تمام تمایلات خود نیست قسمت دوم شخصیت که خود میباشد، برای کنترل خواستههای نهاد به وجود میآید.
اگر چه ، خود ، در حقیقت از نهاد جدا میشود و از آن نیرو میگیرد، ولی در واقع بر اثر تجارب کودک از محیطش شکل میگیرد. هدف خود ، این است که به نهاد جهت دهد ، آن را کنترل کند و ارضا میباشد. فراخود ، تقریبا شبیه آن چیزی است که در اصطلاح متعارف ، وجدان نامیده میشود. فراخود در اثر درونفکنی معیارهای اجتماعی ایجاد میشود که پس از مدتی خود خرد را برای انجام اعمال درونی راهنمایی میکند. رابطه میان این سه دسته از عوامل شخصیت انسان را میسازد. نهاد ، هدف لذت طلبی دارد، فراخود هدف منع کننده و خود ، هدف واقع بینی تعاملدهنده.
رشد و اختلالات کودکان
والدین چطور می توانند از رشد متناسب کودک خود مطمئن شوند؟
بهترین راه تشخیص سلامت کودکان اندازه گیری قد است. چون این فاکتور نمایانگر تأثیر عوامل ارثی، تغذیه ای، محیطی و بیماری گذشته کودکان می باشد. بنابراین با مطالعه رشد کودک به طور مداوم و مستمر می توان بدون آزمایشات پرخرج علت کوتاهی قد را مشخص کرد، اما وزن به دلایلی مثل بیماری ممکن است دستخوش تغییرات سریع شود. ضمن آن که وزن در مقایسه با قد بیشتر معرف وضع تغذیه و بافت چربی بدن است و در حالات استثنایی ممکن است اضافه شدن مایعات سلولی را نشان دهد.
از طرف دیگر، وزن تولد با طول دوران حاملگی، تغذیه دوران جنینی، اثر داروها و سیگار بر روی جنین، دیابت مادر، عفونتهای داخل رحمی، بیماریهای ارثی و ژنتیکی مختلف نیز مرتبط است.
همچنین کمبود وزن بعد از دوران شیرخوارگی، ممکن است به علت سوء تغذیه، اشکالات در جذب مواد غذایی، بیماریهای گوناگون (از قبیل بیماریهای قلبی، ریوی، گوارشی، کبدی و غیره) و به ندرت "هیپوتیروئیدیسم" باشد. در حالی که چاقی کودکان در اکثر موارد به علت پرخوری و تحرک کم و به ندرت ممکن است به علت بیماریهای غدد داخلی مثل "هیپوتیروئیدیسم" اولیه و سندرم کوشینگ باشد. البته بیمارانی که چاقی آنها به علت مصرف زیاد مواد غذایی است معمولاً قدشان از متوسط بالاتر است، اما در هیپوتیروئیدیسم و سندرم کوشینگ توقف رشد قد دیده می شود. با این اوصاف تنظیم کارت رشد توسط پزشک معالج (کودکان) و یا کلینیک مادر و کودک در مراکز بهداشتی برای اطمینان از رشد متناسب کودک از وظایف مهم والدین است.
از لحاظ علمی "رشد" به چه عواملی بستگی دارد؟
در دوران جنینی و اوایل زندگی رشد نوزاد بیشتر مربوط به افزایش تعداد سلولهاست حال آن که در سنین بعدی اندازه سلولهاست که بزرگتر می شود. بنابراین هرچه سن او کمتر باشد تأثیر سوء عوامل مرتبط با تغذیه و بیماریهای عفونی جبران پذیرتر است . ولی هرچه بچه بزرگتر شود جبران عقب ماندگی رشد او مشکل تر می شود. بنابراین در صورتی که از ابتدای تولد، کودک تغذیه مناسب داشته باشد(به خصوص طی یکی دو سال اول و بعد در زمان بلوغ ) کودک و نوجوان دچار اختلال در رشد نخواهد شد. پس تغذیه مناسب یکی از فاکتورهای اساسی رشد است. البته اگر محیط مناسب باشد حتی روی مسأله ژنتیک نیز تأثیر می گذارد. به عنوان مثال: ژاپنیهایی که در زمان جنگ به کالیفرنیا رفتندبچه های آنها به دلیل رشد در محیط کالیفرنیا قدشان از بچه هایی که در ژاپن ماندند، بلندتر است. بنابراین علی رغم این که ژن آنها ژاپنی است به خاطر عوامل محیطی رشد بهتر و مناسب تری پیدا کردند.
ورزشهایی مثل والیبال و بسکتبال تا چه حد در رشد طولی مؤثرند؟
ورزش خوب است. تفاوتی هم ندارد که چه باشد. این مسأله به انتخاب خود فرد برمی گردد.
مثلاً کسی که قدش بلندتر است و بسکتبال هم بازی می کند، فکر می کند چون بسکتبال بازی کرده قدش بلند شده. برعکس کسی که یک قد متوسط یا کوتاهتری دارد شاید فوتبال را ترجیح دهد بنابراین همین مسأله بیشتر به انتخاب فرد برمی گردد. مثال دیگر ورزش ژیمناستیک است. کسانی که به صورت حرفه ای کار می کنند همه اعتقاد دارند که این ورزش قد را کوتاه می کند در حالی که دخترخانمهایی که این ورزش را دنبال می کنند (برای مدت نسبتاً طولانی مثلاً دو سال ) به طور متوسط قدشان 8 تا 10 سانتی متر از همسن و سالهای خود بلندتر و بلوغشان دیرتر است.
آیا برای کوتاه قدی، تأخیر رشد و یا اختلال آن درمان قطعی وجود دارد؟
خوشبختانه در حال حاضر تمام داروهایی که برای اختلالات رشد مورد نیاز است در ایران وجود دارد. به شرط آن که به موقع تشخیص داده و درمان شود، چون وقتی صفحه های استخوانی جوش خورد و بسته شد به رغم آن که بعضی ادعا می کنند با روشهای خاص می توانند رشد را افزایش دهند، اما چنین چیزی امکان پذیر و علمی نیست. تنها راهی که می توان رشد استخوانها را تا حدودی افزایش داد روش جراحی است که آن هم کاری سخت، طولانی و با عوارض نسبی همراه است؛ پس به هیچ وجه پیشنهاد نمی شود.
کمبود هورمون رشد سبب کوتاه قدی می شود یا علل دیگری هم وجود دارد؟
عوامل مختلفی در کوتاهی قد مؤثرند که یکی از آنها مشکلات هورمونی است. عوامل ژنتیکی مثل کوتاهی قد پدر و مادر، اشکالات در رشد بافتها و شرایط محیطی نیز در این امر دخیلند.
نکته ای که والدین باید به آن توجه کنند این است که کمبود ترشح هورمون رشد اکثر موارد با کوتاهی قد و یا کاهش سرعت رشد در بلند مدت ظاهر می شود. البته در صورتی که نوزاد هنگام تولد در مقایسه با سایر نوزادان قد کوتاهتری داشته باشد یا والدین وی کوتاه قد باشند احتمال کمبود هورمون رشد کمتر است، ولی برای تشخیص قطعی آزمایشهای دقیقی لازم است چنانچه سن استخوانی کمتر از سن تقویمی باشد، شیردان سر بعد از دو سالگی هنوز بسته نشده باشد و یا ضایعات فضاگیر داخل مغز در سی. تی. اسکن یا ام. آر. آی مشاهده شود احتمال کاهش هورمون رشد بیشتر است.
درمان با هورمون(هورمون تراپی) عوارضی هم دارد یا خیر؟
هیچ درمان دارویی بدون عارضه نیست، ولی تاکنون عوارض استفاده از هورمون صددرصد مشخص نشده است. البته عوارضی مانند ناراحتیهای استخوانی، انحراف ستون مهره ها، بالا رفتن قند و چربی خون و... را ذکر می کنند که آن هم صددرصد ثابت نشده است ولی همراه بودن این بیماریها همزمان با استفاده از هورمون رشد مشاهده شده است.
بعضیها معتقدند کمبود هورمون رشد خود باعث به وجود آمدن زمینه مساعدی برای بروز مشکلات فوق می باشد در هر صورت بهتر است جانب احتیاط رعایت شود و هورمون رشد فقط برای کسانی که صددرصد به آن نیاز دارند مورد استفاده قرار گیرد.
در مورد کودکان و نوجوانانی که چاق هستند چه توضیحی دارید؟
ما به همان اندازه که نسبت به کمبود وزن و قد نگرانیم در مورد چاقی هم که کم کم به صورت مشکل جامعه درآمده، نگرانیم. در حالی که برای پیشگیری از عفونتها یا بیماریهای واگیر توصیه به واکسیناسیون می کنیم و یا تأکید به تغذیه مناسب داریم باید ورزش را هم به خانواده ها توصیه کنیم تا از کودکی بچه ها را با ورزش و فواید آن آشنا کنند. زیرا ثابت شده که ورزش در رشد طولی نوجوانان مؤثر است، در ضمن از تجمع چربی و اضافه وزن هم جلوگیری می کند.
رشد و اختلالات کودکان
والدین چطور می توانند از رشد متناسب کودک خود مطمئن شوند؟
بهترین راه تشخیص سلامت کودکان اندازه گیری قد است. چون این فاکتور نمایانگر تأثیر عوامل ارثی، تغذیه ای، محیطی و بیماری گذشته کودکان می باشد. بنابراین با مطالعه رشد کودک به طور مداوم و مستمر می توان بدون آزمایشات پرخرج علت کوتاهی قد را مشخص کرد، اما وزن به دلایلی مثل بیماری ممکن است دستخوش تغییرات سریع شود. ضمن آن که وزن در مقایسه با قد بیشتر معرف وضع تغذیه و بافت چربی بدن است و در حالات استثنایی ممکن است اضافه شدن مایعات سلولی را نشان دهد.
از طرف دیگر، وزن تولد با طول دوران حاملگی، تغذیه دوران جنینی، اثر داروها و سیگار بر روی جنین، دیابت مادر، عفونتهای داخل رحمی، بیماریهای ارثی و ژنتیکی مختلف نیز مرتبط است.
همچنین کمبود وزن بعد از دوران شیرخوارگی، ممکن است به علت سوء تغذیه، اشکالات در جذب مواد غذایی، بیماریهای گوناگون (از قبیل بیماریهای قلبی، ریوی، گوارشی، کبدی و غیره) و به ندرت "هیپوتیروئیدیسم" باشد. در حالی که چاقی کودکان در اکثر موارد به علت پرخوری و تحرک کم و به ندرت ممکن است به علت بیماریهای غدد داخلی مثل "هیپوتیروئیدیسم" اولیه و سندرم کوشینگ باشد. البته بیمارانی که چاقی آنها به علت مصرف زیاد مواد غذایی است معمولاً قدشان از متوسط بالاتر است، اما در هیپوتیروئیدیسم و سندرم کوشینگ توقف رشد قد دیده می شود. با این اوصاف تنظیم کارت رشد توسط پزشک معالج (کودکان) و یا کلینیک مادر و کودک در مراکز بهداشتی برای اطمینان از رشد متناسب کودک از وظایف مهم والدین است.
از لحاظ علمی "رشد" به چه عواملی بستگی دارد؟
در دوران جنینی و اوایل زندگی رشد نوزاد بیشتر مربوط به افزایش تعداد سلولهاست حال آن که در سنین بعدی اندازه سلولهاست که بزرگتر می شود. بنابراین هرچه سن او کمتر باشد تأثیر سوء عوامل مرتبط با تغذیه و بیماریهای عفونی جبران پذیرتر است . ولی هرچه بچه بزرگتر شود جبران عقب ماندگی رشد او مشکل تر می شود. بنابراین در صورتی که از ابتدای تولد، کودک تغذیه مناسب داشته باشد(به خصوص طی یکی دو سال اول و بعد در زمان بلوغ ) کودک و نوجوان دچار اختلال در رشد نخواهد شد. پس تغذیه مناسب یکی از فاکتورهای اساسی رشد است. البته اگر محیط مناسب باشد حتی روی مسأله ژنتیک نیز تأثیر می گذارد. به عنوان مثال: ژاپنیهایی که در زمان جنگ به کالیفرنیا رفتندبچه های آنها به دلیل رشد در محیط کالیفرنیا قدشان از بچه هایی که در ژاپن ماندند، بلندتر است. بنابراین علی رغم این که ژن آنها ژاپنی است به خاطر عوامل محیطی رشد بهتر و مناسب تری پیدا کردند.
ورزشهایی مثل والیبال و بسکتبال تا چه حد در رشد طولی مؤثرند؟
ورزش خوب است. تفاوتی هم ندارد که چه باشد. این مسأله به انتخاب خود فرد برمی گردد.
مثلاً کسی که قدش بلندتر است و بسکتبال هم بازی می کند، فکر می کند چون بسکتبال بازی کرده قدش بلند شده. برعکس کسی که یک قد متوسط یا کوتاهتری دارد شاید فوتبال را ترجیح دهد بنابراین همین مسأله بیشتر به انتخاب فرد برمی گردد. مثال دیگر ورزش ژیمناستیک است. کسانی که به صورت حرفه ای کار می کنند همه اعتقاد دارند که این ورزش قد را کوتاه می کند در حالی که دخترخانمهایی که این ورزش را دنبال می کنند (برای مدت نسبتاً طولانی مثلاً دو سال ) به طور متوسط قدشان 8 تا 10 سانتی متر از همسن و سالهای خود بلندتر و بلوغشان دیرتر است.
آیا برای کوتاه قدی، تأخیر رشد و یا اختلال آن درمان قطعی وجود دارد؟
خوشبختانه در حال حاضر تمام داروهایی که برای اختلالات رشد مورد نیاز است در ایران وجود دارد. به شرط آن که به موقع تشخیص داده و درمان شود، چون وقتی صفحه های استخوانی جوش خورد و بسته شد به رغم آن که بعضی ادعا می کنند با روشهای خاص می توانند رشد را افزایش دهند، اما چنین چیزی امکان پذیر و علمی نیست. تنها راهی که می توان رشد استخوانها را تا حدودی افزایش داد روش جراحی است که آن هم کاری سخت، طولانی و با عوارض نسبی همراه است؛ پس به هیچ وجه پیشنهاد نمی شود.
کمبود هورمون رشد سبب کوتاه قدی می شود یا علل دیگری هم وجود دارد؟
عوامل مختلفی در کوتاهی قد مؤثرند که یکی از آنها مشکلات هورمونی است. عوامل ژنتیکی مثل کوتاهی قد پدر و مادر، اشکالات در رشد بافتها و شرایط محیطی نیز در این امر دخیلند.
نکته ای که والدین باید به آن توجه کنند این است که کمبود ترشح هورمون رشد اکثر موارد با کوتاهی قد و یا کاهش سرعت رشد در بلند مدت ظاهر می شود. البته در صورتی که نوزاد هنگام تولد در مقایسه با سایر نوزادان قد کوتاهتری داشته باشد یا والدین وی کوتاه قد باشند احتمال کمبود هورمون رشد کمتر است، ولی برای تشخیص قطعی آزمایشهای دقیقی لازم است چنانچه سن استخوانی کمتر از سن تقویمی باشد، شیردان سر بعد از دو سالگی هنوز بسته نشده باشد و یا ضایعات فضاگیر داخل مغز در سی. تی. اسکن یا ام. آر. آی مشاهده شود احتمال کاهش هورمون رشد بیشتر است.
درمان با هورمون(هورمون تراپی) عوارضی هم دارد یا خیر؟
هیچ درمان دارویی بدون عارضه نیست، ولی تاکنون عوارض استفاده از هورمون صددرصد مشخص نشده است. البته عوارضی مانند ناراحتیهای استخوانی، انحراف ستون مهره ها، بالا رفتن قند و چربی خون و... را ذکر می کنند که آن هم صددرصد ثابت نشده است ولی همراه بودن این بیماریها همزمان با استفاده از هورمون رشد مشاهده شده است.
بعضیها معتقدند کمبود هورمون رشد خود باعث به وجود آمدن زمینه مساعدی برای بروز مشکلات فوق می باشد در هر صورت بهتر است جانب احتیاط رعایت شود و هورمون رشد فقط برای کسانی که صددرصد به آن نیاز دارند مورد استفاده قرار گیرد.
در مورد کودکان و نوجوانانی که چاق هستند چه توضیحی دارید؟
ما به همان اندازه که نسبت به کمبود وزن و قد نگرانیم در مورد چاقی هم که کم کم به صورت مشکل جامعه درآمده، نگرانیم. در حالی که برای پیشگیری از عفونتها یا بیماریهای واگیر توصیه به واکسیناسیون می کنیم و یا تأکید به تغذیه مناسب داریم باید ورزش را هم به خانواده ها توصیه کنیم تا از کودکی بچه ها را با ورزش و فواید آن آشنا کنند. زیرا ثابت شده که ورزش در رشد طولی نوجوانان مؤثر است، در ضمن از تجمع چربی و اضافه وزن هم جلوگیری می کند.
نقش خانواده در بهداشت روانی
در یک خانوادهی بالنده هر لحظه میتوان نشاط و سرزندگی، اصالت و محبت و علاقه را احساس کرد. به نظر میرسد که در چنین خانوادهای علاوه بر مغز، قلب و روح هم حضور دارند . افراد با تمام وجود به سخنان همدیگر گوش فرا میدهند و رعایت حال و خواسته یکدیگر را میکنند و برای هم ارزش قایلند و آشکارا محبت خود را ابراز نموده ، یا درصورت لزوم با یکدیگر همدردی میکنند. افراد چنین خانوادهای از خطر کردن ، نمیهراسند. زیرا هر فرد خانواده متوجه است که با خطر کردن حتماً اشتباهاتی رخ خواهد داد و اشتباهات، خود نشانهای از رشد کردن است، همهی افراد خانواده احساس میکنند که از حقوقی برخوردارند، ضمن این که کاملاً به یکدیگرعلاقه مندند و برا ی همدیگر ارزش قائلند.
در یک خانوادهی بالنده هر لحظه میتوان نشاط و سرزندگی، اصالت و محبت و علاقه را احساس کرد. به نظر میرسد که در چنین خانوادهای علاوه بر مغز، قلب و روح هم حضور دارند . افراد با تمام وجود به سخنان همدیگر گوش فرا میدهند و رعایت حال و خواسته یکدیگر را میکنند و برای هم ارزش قایلند و آشکارا محبت خود را ابراز نموده ، یا درصورت لزوم با یکدیگر همدردی میکنند. افراد چنین خانوادهای از خطر کردن ، نمیهراسند. زیرا هر فرد خانواده متوجه است که با خطر کردن حتماً اشتباهاتی رخ خواهد داد و اشتباهات، خود نشانهای از رشد کردن است، همهی افراد خانواده احساس میکنند که از حقوقی برخوردارند، ضمن این که کاملاً به یکدیگرعلاقه مندند و برا ی همدیگر ارزش قائلند.
هرکس میتواند احساس سر زندگی را در چنین خانوادهای ببیند. حرکات بدنها و حالت چهرهها آرمیده است. افراد با آهنگی پرمایه و روشن حرف میزنند. در روابطشان باهم، هماهنگی وجود دارد. حتی وقتی خردسالند به نظر گشاده رو ومهربان میآیند و بقیه افراد خانواده هم با آنها مثل آدمهای بزرگ رفتار میکنند.
خانوادههای مسئلهدار و آشفته در اثر ازدواجهای مسئله دار به وجود میآیند. در خانواده های آشفته ارزش خود، پایین؛ ارتباط، غیرمستقیم؛ قاعدهها خشک و بی روح و ناسازگار و یکنواخت است و پیوند با اجتماع براساس ترس و آرام کردن خشم و سرزنش است.
در خانوادههای آشفته و ناراحت، جو منفی را خیلی سریع و آسان میتوان احساس کرد. هر وقت در چنین خانوادهای باشیم به سرعت احسا س مینیم که ناراحتیم. گاهی محیط آن چنان سرد است که گویی همه یخزدهاند، فضا فوق العاده مؤدبانه است و بی حوصلگی به وضوح روشن و مشهود است.
زمانی دیگر احساس میکنیم که همه چیز به طور مداوم به دور خود میچرخد و سرگیجه میگیریم ونمیتوانیم تعادلمان را بازیابیم.گاهی امکان دارد که نوعی حالت اعلام خطر احساس شود، مانند آرامش قبل از طوفان، وگاهی نیز هوا سرشار از رمز و راز است، مانند محیط ستادهای جاسوسی.
واکنشهای اساسی
بیشتر افراد خانوادههای پریشان دچار بیماری جسمی هستند. در واقع بدن آنان در برابر جوی غیر انسانی، واکنشی انسانی نشان میدهد و بیانکننده ی وضع ناخوشایند آنان است.
بدنها شق و سفت یا دولا و خمیده است؛ چهرهها عبوس و غمگین و مانند ماسک بی احساس به نظر میرسد؛ چشمها فرو افتاده است و نگاه ها از مردم میگریزد. بدیهی است که گوشها نمیشنوند، صداها هم خشن و گوشخراش هستند.
نشانه دوستی در میان افراد خانواده کم است و همبستگی خانوادگی نوعی وظیفه است و افراد صرفاً تلاش میکنند یکدیگر را تحمل کنند. گهگاه افرادی در خانوادههای پریشان مشاهده میشوند که سعی دارند با حرفهایشان جو موجود را سبک کنند ولی گفتههایشان به هدر می رود. در چنین مواقعی اغلب شوخی ها هم گزنده و طعنهآمیز و بی رحمانهاند. بزرگترها آنقدر سرگرم امر و نهی به فرزندان خود هستند که هرگز نمیفهمند اوکیست. در نتیجه فرزند هیچگاه از پدر و مادر به عنوان دو انسان بهره مند نمیشود.
به طور کلی کودکان خانوادههای آشفته تربیتی مسموم دارند. تربیت مسموم خشونتی است که به حقوق کودکان تجاوز میکند، این خشونت در کودک باقی می ماند و در بزرگسالی او، به همین شکل به فرزندانش منتقل می شود.
در تربیت مسموم، اطاعت والاترین ارزشهاست. در ادامهی اطاعت، نظم و تربیت، تمیز بودن و کنترل احساسات و آرزوها قرار دارد. کودک زمانی خوب است که آن طور که به او گفتهاند و آموختهاند رفتار کند. کودک خوب، سازگار و با ملاحظه وغیر خودخواه است و هرچه کمتر حرف بزند ، بهتراست.
در تربیت مسموم :
1- بزرگترها ارباب کودک وابسته هستند.
2- بزرگترها خدا گونه درباره خوب و بد تصمیم می گیرند.
3-کودک مسئول خشم بزرگترهاست .
4- پدر و مادر همیشه باید حمایت شوند.
5- حق حیات کودک تهدیدی برای والدین مستبد است .
6- اراده کودک باید در اسرع وقت سرکوب شود.
نمونه هایی از این باورها:
1- بچه هاچون بچه هستند، شایسته احترام نیستند.
2- اطاعت ، بچه ها را قوی میکند.
3- برآورده ساختن نیازهای کودک اشتباه است.
4- جدی بودن با کودک و سرد برخورد کردن با او، او را برای زندگی آماده میکند.
5- تشکر ظاهری بهتر از ناسپاسی صادقانه است.
6- رفتار ظاهری مهمتر از خود واقعی است.
7- پدر و مادر موجوداتی بی گناه و عاری از وسوسه هستند.
8- همیشه حق با پدر ومادر است.
اغلب این باورها در ناخودآگاه وجود دارند و در شرایط استرس و بحران فعال میشوند . با توجه به مدارکی که موجود است هیتلر در کودکی مورد سوءاستفاده و بد رفتاری جسمی و احساسی واقع شده بود . پدرش یک دیکتاتور به تمام معنا بود. گمان میرود که پدرش نیمه جهود و نامشروع بود و خشمش را روی فرزندانش پیاده میکرد. هیتلر دوران کودکی را برونریزی کرد و میلیونها کلیمی بیگناه را قربانی نمود.
برون ریزی
اریک اریکسون معتقد است که هیتلرخشم گسسته میلیونها نوجوان را برانگیخت. او در هیئت رهبر گروههای جوان ظاهر شد تا خشم آنها را سازمان دهد. این خشم واکنش ناخودآگاه آنها در برابر طرز پرورش خود بود که در اسطورهی" نژاد برتر" متجلی شد. کلیمیهای قربانی شده، قربانیان آلمانیهای تحت ستم والدین پرخاشگر، مستبد و زورگو بودند. این " برون ریزی ملی" نتیجه منطقی یک زندگی خانوادگی مستبدانه بود که در آن یک یا دو نفر، با نام پدر و مادر، همه قدرتها را در اختیار دارند و میتوانند با فرزندان خود هرکاری که میخواهند بکنند. آنها را شلاق بزنند، توهین و مجازاتشان کنند، مورد تحقیر قرار دهند، برآنها سلطه برانند، با آنها بدرفتاری و بی اعتنایی کنند. همه اینها در مفهوم تربیت مسموم انجام میگیرند.
باید توجه داشت که نظم و ترتیب بدون خود انگیختگی به اسارت منتهی میشود؛ قانون و توجیه عقلی بدون عاطفه منجر به سردی مکانیکی میشود. ملاحظهکاری و تواضع، بدون احساس آزادی و استقلال درونی، مولد انسانهای خامی است که به راحتی تحت قیمومیت هر مقام و صاحب مقامی قرار میگیرد.
اختلالات وسواس، کمال طلبی، احساس عمیق حقارت، ناشایستگی یا ناکامی و اختلال خود شیفتگی هم ناشی از شرم و خجالت است.
شرمساری یک خود ناپذیری تمام عیار است. شرمساری، بیماری روح و تلخ ترین تجربه خود از خویشتن است، و مهم نیست که با شکل تحقیر یا ترسویی احساس شود یا به شکل ناکامی. شرمساری منبع اغلب روحیات مزاحم و ناخوشایندی است که زندگی انسان را انکار میکند. شرمساری با احساس گناه تفاوت دارد. احساس گناه میگوید: اشتباه کردم، اما شرمساری میگوید: من خود اشتباه هستم . احساس گناه میگوید: عمل خلافی از من سرزده، اما شرمساری میگوید: من خلاف هستم. احساس گناه میگوید: کارم درست نبوده، اما شرمساری میگوید من نادرست هستم.
مقررات حاکم بر خانوادههای ما، با به حال خود واگذاشتن بچه ها، در آنها ایجاد شرمساری میکند. به حال خود واگذار کردن فرزندان به اشکال زیر بروز می کند:
1- رها کردن واقعی آنها ( ترک کردن فیزیکی).
2- دریغ کردن احساسات خود از فرزندان.
3- بی توجهی به تأیید و تصدیق احساسات فرزندان .
4- برآورده نساختن نیازهای رشدکودکان.
5- سوء استفاده جسمانی، جنسی، احساسی و روحی از فرزندان.
6- استفاده از بچه ها برای برآورده ساختن نیازهای ارضاء نشده.
7- بچه را مسئول ازدواج خود معرفی کردن.
8- پنهان کردن و انکار اسرار شرم آور خود از دیگران تا بچهها مجبور شوند با حمایت از این موضوعات پنهانی، تعادل و توازن خانواده را حفظ کنند.
9- صرف وقت نکردن با فرزندان و بی توجهی به آنها
تاثیر موسیقی در هنگام ورزش کردن
مقدمه ای برتاریخچه ورزش
ورزش کمابیش ازدوره باستان درهمه جوامع حضورداشته است و از آنجایی که انسانها همه چیز را به قار? خود به ویژه یونان و روم بازمی گردانند اصل ورزش را ازیونان دانسته اند.
درزمانهای قدیم مادران به دختران خود فنون خانه داری وپدران به پسرانشان فنون تیراندازی ماهیگیری شکار و جنگ را می آموختند تا برای حفاظت وحراست ازجان خود به کسی نیازی نداشته باشند.
درمیان تمامی کشورها ایران تنها کشوری بود که به امور ورزشی وتربیت بدنی اهمیت زیادی می داد زیرا ورزش رابه منظور چابکی و ایجاد انرژی دربدن و توانایی وسلامتی را وسیله مهمی برای ارتشی قویی و پیروزمند می دانستند. ایرانیان از پنج سالگی تا بیست سالگی سه چیز رامی آموختند:
1- سواری 2-تیروکمان 3-راستگویی
موسیقی میتواند یک عامل محرک برای ما در هرلحظه از زندگی باشد حال اگر ما بخواهیم تاثیر آن رادرهنگام ورزش کردن کودکانمان بخوانیم در ابتدا ما نمی توانیم سبک خاصی را به آنها تحمیل کنیم ولی پیشنهاد ما این است که از موسیقی هایی که محرک های خوبی هستند در هنگام ورزش کردن استفاده کنیم، به عنوان مثال سبک(Techno ):
*چرا این سبک از موسیقی راما پیشنهاد می کنیم ؟
زیرا شدت و سرعت (Tempo ) این سبک نا خداگاه ما رابه حرکت در می آورد و این حرکات را اگر ما فرم و نظم خاصی به آنها دهیم حرکات فرمیک و یا ورزشی می توانیم نامگذاری کنیم که تعداد آنها و فرم صحیح شان باید مشخص باشد تا انرژی زیادی از ما هدر نرود و خستگی بعد از این حرکات به جای شادابی برای ما باقی نماند.
اگر هرروز صبح در کنار فرزندانمان ورزش کنیم و آنها را به این امر عادت دهیم که فقط روزانه با موزیک 30 دقیقه ورزش کنند، بعد ازیک مدت سیستم بدن به این برنامه روزانه عادت می کند واین عادت موجب سلامتی بدن می شود که در آیند? آن شخص نشان داده می شود.
همان طور که در مقال? قبل گفته شد که صبح ها ازموسیقی برای کودکانمان استفاده کنیم وحس حاکم بر فضایی راکه آنها دوست دارند برایشان ایجاد کنیم، اگر ما بتوانیم ورزش را دراین برنامه روزانه قرار دهیم یک برنامه تقریباً کامل را برای آنها درست کرده ایم.
* نکته: بچه ها اگر مقدار خوابشان کامل باشد صبح ها به راحتی از خواب بیدار میشوند و آن روز را از صبح با این برنامه ایی که هرروز برایشان تکرار شده است خوب شروع می کنند ولی اگر شب زمان زیادی را نشسته باشند وخواب کافی نداشته باشند به این برنامه هیچ وقت تن نمی دهند و یا اگر آنها را مجبور کنیم که ورزش کنند وموسیقی شاد گوش کنند می توانیم بگوییم روز خوبی را شروع نکرده اند و بداخلاقی از زمانی که از خواب به زور بلند شده اند شروع می کنند و در مدرسه یا مهد کودک به جای گوش کردن به مطالب به چرت زدن می پردازند.
ورزش می تواند یک عامل محرک خوب برای روحیه وشادابی کودکانمان باشد ولی اگر طبق برنامه و قائده و اصول باشد. پس بیا ئیم آن حس حاکم بر فضایی را که فرزندانمان برای ورزش کردن دوست دارند برایشان درست کنیم تا با شادابی خاصی هر روزشان را شروع کنند.
بهترین راه برای پیشگیری از رفتار نا درست ،حمایت و تقویت رفتارهای درست است. از هر فرصتی استفاده کنید تا درباره ی قواعد ساده ی رفتاری صحبت کنید سپس از کودکان بخواهید به این قواعد عمل کنند . با رویکردهای زیر می توان کودکان را در جهت عمل به قواعد هدایت کرد :
- بگذارید کودکان بدانند شما از آنها چه انتظاراتی دارید جمله های ساده ای را به کار ببرید مانند این
- لطفاً همین حالا اسباب بازیهایت را از این جا بردار.
- بی آنکه فرزند خود را بترسانید تذکر دهید وقواعد را برایش یادآوری کنید :
پس از آنکه اسباب بازیهایت را جمع کردی ،می توانی با دوستانت بازی کنی .
- بهتر است به کودک بگویید چه کاری را باید انجام بدهد نه اینکه چه کاری را نباید انجام دهد .
لطفاً آرام صحبت کن به جای دادنزن
- هنگامی که کودک آموزشهای شما را دنبال می کند به او پاداش دهید واگر نافرمانی کرد پی آمد ونتیجه ای برای نافرمانی اش در تظر بگیرید .
هنگامی که قواعد جایگزین نشده در همه ی موقعیتها پدر ومادر می توانند راههای زیر را در پیش گیرند :
- برخی از رفتارهای خشمگینانه را نا دیده بگیرید اگر خطر ناک نیستند مانند نق زدن ، فحش دادن وکج خلقی . در غیر این صورت ، یعنی اگر یه این رفتار ها واکنشی نشان داده شود بدرفتاری کودک بیش از رفتارهای مطلوب او موفق به جلب توجه می شود وبنا براین افزایش می یابد .
- در مقابل بد رفتاری تبعیض قایل نشوید در سنی که کودک به اندازه ی کافی رشد کرده که پی آمد ونتیجه ی کارخود را درک کند بازخورد مناسب به رفتارهایش بدهید .
- اجازه دهید نتایج کار به کودک درس عبرت بدهد . تا آنجا نتیجه ها را اعمال کنید که امنیت کودک به خطر نیافتد . مثلاً اگر کودک روی دیوار خط کشید مدادرنگی را از او بگیرید و وادارش کنید دیوار را تمیز کند .
- هنگامی که کودکان کوچکتر با هم دعوا می کنند لازم است پدر و مادر میانداری کنند .با زانو زدن کنار بچه ها بهتر می توانید به آنچه آنها توضیح می دهند گوش دهید .از آنها بخواهید درباره ی راههای حل مساله فکر کنند .بچه ها را راهنمایی کنید که راههای دوستانه وغیر خصمانه را پیدا کنند . اگر پیشنهاد های آنها موثر واقع شد به آنها پاداش دهید . اگر موثر نبود آنها باید راه دیگری را آزمایش کنند . اگر یکی از بچه ها دیگری را زد اول با کودکی صحبت کنید که کتک خورده است .به او اجازه دهید هر چه می خواهد بگوید وهرچه را احساس می کند ابراز دارد . از کودک بخواهید به چهره ی کودک ضارب نگاه کند و آن چه را احساس می کند بگوید .بسیار مهم است که کودک مهاجم بیشتر از بچه ای کتک خورده توجه شما را به خود جلب نکند .
- Time out که گاهی به آن محروم سازی گفته می شود . درکلاس درس نوعی برنامه ریزی شده از همان اخراج است . روشی است که در آن معلم یا خانواده به کودک فرصت می دهد که کمی آرام شود . برای این منظور یک اتاق کوچک در نظر گرفته می شود که کودک باید مدتی در آنجا بماند . اگر از این روش استفاده می کنید ، زمان باید کوتاه باشد ، یک مکان مشخص امن و تحت نظر را تعیین کنید وکودک را در آنجا قرار دهید . وقتی کودک از آن مکان خارج شد با او درباره ی مشکلش صحبت کنید .
- کتابها ومنابع خوبی با عنوانهای اصلاح رفتار ، تغییر رفتار ، مدیریت رفتار ، مدیریت کلاس توسط مولفان و مترجمان کشور تهیه شده که در کتابخانه ها و کتابفروشیها در دسترس است این منابع را بیابید ، مطالعه کنید و بهره ببرید .
بهترین راه برای پیشگیری از رفتار نا درست ،حمایت و تقویت رفتارهای درست است. از هر فرصتی استفاده کنید تا درباره ی قواعد ساده ی رفتاری صحبت کنید سپس از کودکان بخواهید به این قواعد عمل کنند . با رویکردهای زیر می توان کودکان را در جهت عمل به قواعد هدایت کرد :
- بگذارید کودکان بدانند شما از آنها چه انتظاراتی دارید جمله های ساده ای را به کار ببرید مانند این
- لطفاً همین حالا اسباب بازیهایت را از این جا بردار.
- بی آنکه فرزند خود را بترسانید تذکر دهید وقواعد را برایش یادآوری کنید :
پس از آنکه اسباب بازیهایت را جمع کردی ،می توانی با دوستانت بازی کنی .
- بهتر است به کودک بگویید چه کاری را باید انجام بدهد نه اینکه چه کاری را نباید انجام دهد .
لطفاً آرام صحبت کن به جای دادنزن
- هنگامی که کودک آموزشهای شما را دنبال می کند به او پاداش دهید واگر نافرمانی کرد پی آمد ونتیجه ای برای نافرمانی اش در تظر بگیرید .
هنگامی که قواعد جایگزین نشده در همه ی موقعیتها پدر ومادر می توانند راههای زیر را در پیش گیرند :
- برخی از رفتارهای خشمگینانه را نا دیده بگیرید اگر خطر ناک نیستند مانند نق زدن ، فحش دادن وکج خلقی . در غیر این صورت ، یعنی اگر یه این رفتار ها واکنشی نشان داده شود بدرفتاری کودک بیش از رفتارهای مطلوب او موفق به جلب توجه می شود وبنا براین افزایش می یابد .
- در مقابل بد رفتاری تبعیض قایل نشوید در سنی که کودک به اندازه ی کافی رشد کرده که پی آمد ونتیجه ی کارخود را درک کند بازخورد مناسب به رفتارهایش بدهید .
- اجازه دهید نتایج کار به کودک درس عبرت بدهد . تا آنجا نتیجه ها را اعمال کنید که امنیت کودک به خطر نیافتد . مثلاً اگر کودک روی دیوار خط کشید مدادرنگی را از او بگیرید و وادارش کنید دیوار را تمیز کند .
- هنگامی که کودکان کوچکتر با هم دعوا می کنند لازم است پدر و مادر میانداری کنند .با زانو زدن کنار بچه ها بهتر می توانید به آنچه آنها توضیح می دهند گوش دهید .از آنها بخواهید درباره ی راههای حل مساله فکر کنند .بچه ها را راهنمایی کنید که راههای دوستانه وغیر خصمانه را پیدا کنند . اگر پیشنهاد های آنها موثر واقع شد به آنها پاداش دهید . اگر موثر نبود آنها باید راه دیگری را آزمایش کنند . اگر یکی از بچه ها دیگری را زد اول با کودکی صحبت کنید که کتک خورده است .به او اجازه دهید هر چه می خواهد بگوید وهرچه را احساس می کند ابراز دارد . از کودک بخواهید به چهره ی کودک ضارب نگاه کند و آن چه را احساس می کند بگوید .بسیار مهم است که کودک مهاجم بیشتر از بچه ای کتک خورده توجه شما را به خود جلب نکند .
- Time out که گاهی به آن محروم سازی گفته می شود . درکلاس درس نوعی برنامه ریزی شده از همان اخراج است . روشی است که در آن معلم یا خانواده به کودک فرصت می دهد که کمی آرام شود . برای این منظور یک اتاق کوچک در نظر گرفته می شود که کودک باید مدتی در آنجا بماند . اگر از این روش استفاده می کنید ، زمان باید کوتاه باشد ، یک مکان مشخص امن و تحت نظر را تعیین کنید وکودک را در آنجا قرار دهید . وقتی کودک از آن مکان خارج شد با او درباره ی مشکلش صحبت کنید .
- کتابها ومنابع خوبی با عنوانهای اصلاح رفتار ، تغییر رفتار ، مدیریت رفتار ، مدیریت کلاس توسط مولفان و مترجمان کشور تهیه شده که در کتابخانه ها و کتابفروشیها در دسترس است این منابع را بیابید ، مطالعه کنید و بهره ببرید .
اضطراب:
تعریف اضطراب :
سازمان بهداشت جهانی اضطراب را چنین تعریف می کند مجموعه ای از تظاهرات عضوی و روانی که نتوان آن را به خطر مشخصی نسبت داد و علائم به صورت و به حالت مداومی ادامه یابند به نظر رئومی اضطراب عبارت است از ترسی که در اثر به خطر افتادن یکی از ارزشهای اصول زندگی شخصی ایجاد میشود ممکن است اضطراب را یک نوع درد داخلی دانست که سبب ایجاد هیجان و به هم ریختن تعادل موجود میگردد و چون بشر دائما به منظور برقراری تعادل کوشش میکند بنابراین میتوان گفت که اضطراب یک محرک بسیار قوی است امکان دارد این محرک مضر باشد این خود بستگی دارد به درجه ترس و مقدار خطری که متوجه فرد است
اضطراب متعادل آن است که شدت عکس العمل متناسب باشد با مقدار خطر واین خود مفید است و برای رشد و تکامل صحیح شخصیت لازم است
ارنست هیلگارد در کتاب مقدمه ای بر روانشناسی درباره ترس و اضطراب بعنوان محرکها برای اضطراب سه معنی ذکر میکند : اضطراب مقدم بر هر چیز یک حالت ترس ‚ نگرانی و ناراحتی است ؛ اضطراب با ترس ارتباط نزدیک دارد اما ترسی است که گاهی در مقابل امر مبهم بوجود می آید و زمان و موضوع معین ندارد ؛ اضطراب در معنی یک ترس مبهم محدود نیز استعمال میشود و آن ترس از ناامنی است اضطراب در این معنی بیشتر جنبه اجتماعی دارد و از لحاظ منشا امری است اجتماعی که از کودکی شروع می شود ؛ اضطراب در معنی سوم نگرانی از رفتار خودمان یل احساس تقصیر است یا به واسطه اعمال منع شده ای که در گذشته انجام داده ایم و دیگران متوجه آنها نبوده اند احساس تقصیر می کنیم ترس از ابراز این بخش پنهانی ممکن است منشا اضطراب شود
در اضطراب جزء شناختی مبهم و از نظر ذهنی نا متمرکز است بجای وقوف به خطری روشن و شناخته شده شخص از احساس نگرانی منتشر در رنج است تفکر غالب این است که چیزی وحشتناک در شرف وقوع است شخص مبتلا قادر به حمله وتخریب منبع اضطراب نیست چون مشخص نیست در عین حال توان فرار از آن را هم ندارد اجزاء جسمی وهیجانی اضطراب شبیه اجزاء ترس اما معمولا شدیدتر از آن هستند
در تئوری روانکاوی مفهوم ترس و اضطراب این چنین است : اضطراب با ترس فرق دارد اضطراب واکنش در مقابل خطری است که از درون شخص بصورت یک انگیزه ممنوع غریزی که نزدیک است از کنترل خارج شود وی را تهدید می نماید ؛ ترس از طرف دیگر واکنش نسبت به یک خطر واقعی خارجی است که ممکن است حیات یا سلامتی شخص را در مخاطره اندازد
در مقابل نظریه روانکاوها‚ رفتارگراها معتقدند که اضطراب واکنشی هیجانی آموخته شده ازطریق شرطی شدن میباشد وجود مشترک تعاریف اضطراب درزمینه روانشناسی عبارتست از احساس ‚ تشویق ‚ ناراحتی ‚ هیجان و فشار روحی یا وحشتی که مبهم است
علل پیدایش اضطراب :
1ـ افرادیکه مرتکب عملی می شوند که با ارزشهایشان همخوانی ندارد ‚ احساس گناه می کنند و سپس دچار اضطراب می گردند
2ـ اضطراب گاه بر اثر مسائل و شرایط محیطی پدید می آید و این حالت بیشتر در مواقعی پیدا می شود که فرد به وسیله دیگران مورد ارزشیابی قرار می گیرد
3ـ گاه اضطراب معلول توجه زیاد فرد به توانائی خویش در ارضای انگیزه ها و یا کنترل موقعیتها می باشد
4ـ ناسازگاری والدین ‚ تعارض و همچنین ناکامی می تواند منجر به اضطراب در افراد شود
5ـ برخی از استرس ها وجود دارند که اگر مکرر و طولانی شوند ایجاد اضطراب می کنند :مرگ همسر ‚ مرگ عزیزان ‚ بیماریهای سخت جسمی خود فرد ‚ بیماری والدین ‚ معلولیتها ‚ ورود به مدرسه ‚فارغ التحصیل شدن ‚ ورود به دانشگاه ‚ به دست آوردن کار ‚ ارتقاء ‚ تغییرمدرسه و مسائلی از این قبیل
دیگر از عوامل مولد اضطراب ‚ نداشتن تکیه گاه دینی است ‚ باروک معتقد است افرادی که دارای معتقدات دینی مستحکم نیستند زود در مقابل مشکلات زندگی دچار یاس و ناامیدی و اضطراب می گردند
روانشناسان برای اضطراب علل دیگری را ذکر کرده اند از جمله :
علل زیستی :
1ـ عدم تعادل جسمانی که در مواردی ناشی از ترشح نا موزون غدد است
2ـ کمبود گلوک در خون که این امر ممکن است موجب عصبانیت هم بشود
3ـ اختلال در وضع معدی به گونه ای ثابت و مداوم
4ـ بیماری های پی در پی و مداوم که تدریجا یاس و زمانی هم اضطراب از مرگ را در افراد پدید می آورد
علل عاطفی :
1ـ کمبود محبت
2ـ عدم توان جلب نظر به منظور خودنمائی و تایید دیگران
3ـ حسادت بویژه حسادتهای شدید با این حساب که توان مقابله با آن نباشد
4ـ احساس محدودیت و ناکامی در هر زمینه ای که برای او مهم باشد
علل روانی :
1ـ از میان رفتن امنیت با این تصور که پناهگاه خود را از دست داده توان بازیابی آن را ندارد
2ـ جمع شدن عقده های گوناگون در درون بگونه ای که احساس می کند بار سنگینی بر دوش دارد
3ـ احساس پشیمانی از عملی که انجام داده
4ـ احساس عدم لیاقت در امری و یا عدم اعتماد به نفس
علل فرهنگی :
1ـ نگرانی از امتحانات مدرسه به ویژه از آن بابت که آبروی فرد در خطر است
2ـ احساس پدید آمدن اختلال در امر تحصیل بگونه ای که راه فرار را برای خود نیابد
3ـ نوع فرهنگ خانواده
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
محافظت در مقابل خطرات ایمیل (?)
قابلیتهای نرمافزارهای ضدویروس
طرز کار برنامه های ضد ویروس
طرز کار برنامه های ضد ویروس
نبرد فیلترها و تولیدکنندگان اسپم (?)
اختلال عاطفی فصلی: نشانه ها و روش های درمان
آیا مصرف ویتامین به درمان افسردگی کمک می کند؟
چند نکته کارساز در مورد " مدیریت زمان "
25 ماده از قانون جرایم رایانه ای به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید
نوع موسیقی و تاثیر آن بر کودک
افسردگی و برخی علل آن در ایران
دیدار پرشور هزاران نفر از پرستاران، معلمان و کارگران سراسر کشور
درمان تنش و اضطراب با ماساژ ( ماساژ درمانی
RealPlayer SP 1.0.5 Build 12.0.0.343
[همه عناوین(1218)][عناوین آرشیوشده]